گرچه میبافند بهرِ شیرها زنجیرها
گرچه میبافند بهرِ شیرها زنجیرها
بگسلند آخر ز هم زنجیرها را شیرها
این دلیرانِ نکو با بد چه جنگی میکنند
همچو جنگِ شیرها با تیر و با شمشیرها
تیرهاشان باد یارب! کاری و دشمنفکن
سینههاشان ایمن از آسیبِ تیغ و تیرها
چهرهشان پیش از شهادت دیدهام، هم بعد از آن
بود خشمآلود و آنگه راحت آن تصویرها
دیگر اکنون از جوانیمان خجالت میکشیم
گرچه چندان بد نبودستیم ماهم، پیرها
این شهیدان نامشان تا جاودان پاینده است
زیرها بس گر زِبَر گردد، زِبَرها زیرها
نامشان چون تاجِ فخری بر سرِ این کشور است
خامهی زرّین نویسد این به خطّ میرها
خیره سازد چشم گردون را فروغ فخرشان
میگذارد بر زمینِ زنده هم تاثیرها
ای دلیرانِ وطن، با « زنده باد ایران » به پیش!
شورِ ایمانْتان فزونتر باد و زور از شیرها
گرچه من مَزْدُشتِیمَ، امّا به زندان نیز هم
میگرفتم وجد و حال از شورِ این تکبیرها
عنترک صدّام را با دار و دستهی بُزدلش
بر فرازِ دار رقصانیم، با زنجیرها
روستا و شهر و باغ و خانه ویران میکنند
روبهان، وانگه گریزند از نبرد شیرها
سنگدل شیرند و تضعیفِ جوانان کارشان
ریشهشان از خاک برکن، یا رب از آن زیرها
خاکِ خود را پس بگیرید، ای دلیرانِ وطن
از جهانخوارانِ غرب و شرق و این اکبیرها
این دغل دو نانِ دشمن را برانید از وطن
با قویتر رزمها و برترینها تدبیرها
ملکِ خوزستان و دیگر جایها گر شد خراب
باز آبادان شود، با بهترین تعمیرها
ای جوانان، فتحِ فرجامین بود آنِ شما
میخورم سوگند بر پیغمبران و پیرها
این شهیدان، زخمیان را بیند آیا آسمان؟
کر شود گوشِ زمین از صیحهی آژیرها
غم مخور « امّید » بیشک بِگُسلد آخر زهم
گرچه میبافند بهرِ شیرها زنجیرها
شاعر : مهدی اخوان ثالث (م . امید)
کتاب : تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
اینجا نخستین وبلاگ جدیام بود. بلاگفا که خراب شد، بخش عمدهای از مطالبم پاک شد. بخشی از مطالب پاک شده اینجا را توانستم بازیابی کنم و در یک «به رنگ آسمان» دیگر در «بیان» بارگزاری کنم. یک وبلاگ تازه هم با نام «در آن نیامده ایام» در بیان و اینستاگرام راه انداختم و هماکنون در آن حوالی مینویسم.