هزاره ی دوم آهوی کوهی + آیینه ای برای صداها روی هم رفته می شود کلیات اشعار استاد محمد رضا شفیعی کدکنی. این هر دو کتاب من دست یک استاد شفیعی دیگری ست که فعلا باهام قهر است. و من مدتها دور از شفیعی بودم. چند روز پیش رفتم گزینه ی اشعار محمد رضا شفیعی کدکنی را برای یک دوستی هدیه خریدم. از فرط شوق قبل از اهدا نشستم یک عالمه اش را خواندم. سه تا نیمایی اش را هم یادداشت کردم شما هم بخوانید:

محمد رضا شفیعی کدکنی 


مناجات*


خدایا!

       خدایا!

تو با آن بزرگی

                _در آن آسمان ها_

چنین آرزویی

                 بدین کوچکی را

توانی برآورد

                آیا؟


***


جعبه ی سیاه


ما شاهدِ سقوط حقیقت

 ما شاهدِ تلاشی انسان

 ما صاحبان واقعه بودیم

 چندی به ضجر شعله کشیدیم

 .وینک درون حادثه دودیم

 

 گفتند "رو به اوج روانیم"

 دیدیم سیر سوی هبوط است

 شعر سپید نیست، که خوانیش،

 این جعبه ی سیاه سقوط است.

 


***

 

فنچ ها

فنجان آب فنچ هایم را عوض کردم

و ریختم در چینه جای خردشان ارزن

وان سوی تر ماندم

محو تماشاشان.

 

دیدم که مثل هر همیشه، باز، سویاسوی

هی می پرند از میله تا میله

با رفرفه ی آرام پرهاشان.

 

گفتم چه سود از پر زدن، در تنگنایی اینچنین بسته

که بالهاتان می شود خسته؟

 

گفتند (وبا فریاد شاداشاد) :

"زان می پریم، اینجا که می ترسیم

پروازمان روزی رود از یاد"

 


* استاد شفیعی کدکنی نیمایی دیگری با همین نام "مناجات" دارند که اینجا قبلا نوشته بودمش.