ای حرمت ملجا درماندگان

امشب دل هامان چراغانی ست و نقل ریزان !
روزنه های نور گشوده شده در قلبمان و از قول حافظ می گوییم :
به بارگاه تو چون باد را نباشد بارکی اتفاق مجال سلام ما افتد ؟
این بیت را که می خوانیم , دلمان آشوب می شود . دلمان این جا نیست آقاجان ! دلمان آن جاست : پیش شما . روی سنگفرش هایی که سنگ صبور مهمان هایت شده اند .
لابه لای آینه هایی که شیدایی و نیاز را منتشر می کنند در هوای آستان شما .
بالای گنبد طلا که حرم امن کبوتران بی پناه و هراسان شده .
میان قطره های آب حوض هایی که اندوه و تنهایی را فراری می دهند از صورت مسافران شما .
امشب اشک هایمان را چشم روشنی آورده ایم برای زائران حرمتان :
که پر کنیم حوض ها را و فواره شویم و بالا و پایین کنیم قوس صعود و نزول را !
۸۸۸۸۸۸۸۸۸۸۸۸۸۸۸
همه ی این ها را نوشتم که بگویم :
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
+ نوشته شده در ۱۳۸۹/۰۷/۲۷ ساعت 4:48 توسط دیوانه
|
اینجا نخستین وبلاگ جدیام بود. بلاگفا که خراب شد، بخش عمدهای از مطالبم پاک شد. بخشی از مطالب پاک شده اینجا را توانستم بازیابی کنم و در یک «به رنگ آسمان» دیگر در «بیان» بارگزاری کنم. یک وبلاگ تازه هم با نام «در آن نیامده ایام» در بیان و اینستاگرام راه انداختم و هماکنون در آن حوالی مینویسم.