چت کنیم یا ازدواج؟

گل در بتری


... خاک بر سر کسی که زندگی نکند ...


ادامه نوشته

زان پیشتر که عالم فانی شود خراب

کی دیده؟ کی شنیده؟ اصلا کی بوده که ببیند و بشنود؟

شاید عید فطر را از یک زمانی برای این اختراع کرده اند که مردم افسرده نشوند و خیلی نفهمند چه اتفاقی افتاده. روی قاعده اش که تمام شدن ماه رمضان اتفاق خوب و شادی آوری نیست. اینکه یک روز از خواب بیدار شوی و ببینی تلویزیون برنامه مخصوص سحر را پخش نمی کند و هیچ اتفاقی هم نیفتاده و من حیث المجموع نفهمیدیم ماه رمضان کی آمد کی رفت ...

زیرنویس: همین الآن اذان صبح را گفتند.

داشتم خدمتتان عرض می کردم که خلاصه شاید هیئتی های دانای قوم از یک زمانی عید فطر را اختراع کردند و این یک سنت ناب اسلامی نباشد. از یک زمانی که دیدند تعداد آدم هایی که از شدت اندوه و حسرت بعد ماه رمضان خودشان را سحر در تراس دار می زنند دارد هر روز بیشتر می شود.

زیرنویس: رسید به «حی علی خیرالعمل» ... بشتاب به بهترین کار ... بدو پسرجان

اذان را گفتند و دیگر ایراد ندارد رطوبت بیرون دهان به رطوبت داخل دهان تسری پیدا کند. آب از آب تکان نخورد. در حالیکه یادم می آید چند سال پش اینطور نبود، یعنی ماه رمضان طولانی تر بود. خدا رحمت کند آقای مرتضایی فر را.

کتیبه: الله اکبر | الله اکبر |لا اله الا الله و الله اکبر | الله اکبر| و لله الحمد | الحمدلله علی ما هدانا | و له الشکر علی ما اولانا.

یکی از رسم های معتبر هم که در میان شاعران به وضوح حضور داشته این است که بعد از ماه رمضان وقتی خیلی افسرده می شدند، و هی به این فکر می کردند که چه حسرت ها دارند و چه آرزوها تلف کردند و چه کارها که می شد انجام بدهند...، و مثلا فرض کنید اعصابشان هم از خریت های خُرد و کلان سیاسی اجتماعی خورد بوده، در این هنگام می رفتند بالای پشت بام، زیر نور هلال عید، بسم الله می گفتند به اندازه ی یک لیوان بزرگ (لیوان حصیری) شراب را یک جا سر می کشیدند. و بعد همه چیز از یادشان می رفت و برای یک سال از غم دنیا فارغ می شدند و سلام بر حسین.

ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
درده قدح، که موسم ناموس و نام رفت

مستم کن آن چنان که ندانم ز بیخودی
در عرصه خیال: که آمد، کدام رفت...



دفاع محمد اصفهانی از محسن چاوشی

محمد اصفهانی محسن چاوشی

ادامه نوشته

عشقت نه سرسری است


22 بهمن 91


آدم وقتی تو تلویزیون فیلم ها ( یا تو سایت ها عکس ها [مثلا] ) ی هوایی 22 بهمن را می بیند...

ادامه نوشته

قطعه ای هم به جای مجلسیان

صندلی مجلس

من اگر جای دوستان باشم

دل به این صندلی نمی بندم

ادامه نوشته

تو نیستی، و غریو رودها گویا نیست

فاطمه زهرا

چند سطر در مقام حضرت زهرا (س) به مناسبت شهادت ایشان + یک نیمایی برای آیات القرمزی


امروز بعد از مدت ها به سایت خبری تابناک سر زدم. خواندن یکی از خبرها باعث شد تا این کاردستی ِ سیاسی اجتماعی اخلاقی را درست کنم. خدایا! شر این سایت های چاق و چله و تازه تاسیس اصولگرا (از خبر آن لاین گرفته تا همین تابناک) را به خودشان و به رسانه های کهنه کار اصلاح طلب منحصر بفرما. آمین

بیست و دوم بهمن ، روز خدا

ز موج، پرده به روی محیط نتوان بست
تو چشم بسته ای ای بی خبر! کجاست نقاب؟

بیدل دهلوی


ده تا عکس از روز 22 بهمن ماه 1389... روز شما، روز شما آدم های خوب، روزی که مبارک بود، روزی که خوب بود، روزی که همکلاسی صمیمیم را پس از 8 سال پیدا کردم، روزی که من و  محمد حقایق شانه به شانه ی هم گذاشتیم و قاه قاه به چهره های جدیدمان خندیدیم. من از او سراغ سه تارش را گرفتم، او از من سراغ روحانی شدنم را و چقدر هر دو دور بودیم از تصور یکدیگر، از آرزوهای بچگانه ی قدیمی


بیست و دو بهمن - ایران


بقیه ی عکس ها را هم مشخص است که می توانید در ادامه مطلب ببینید

هه ! ای بابا. آن دفعه ای اشتباهی کل ادامه مطلبم را پاک کردم... بگذریم، روزگاریه ها

ادامه نوشته

ای حرمت ملجا درماندگان

حرم امام رضا

امشب دل هامان چراغانی ست و نقل ریزان !

روزنه های نور گشوده شده در قلبمان و از قول حافظ می گوییم :

به بارگاه تو چون باد را نباشد بار
کی اتفاق مجال سلام ما افتد ؟

این بیت را که می خوانیم , دلمان آشوب می شود . دلمان این جا نیست آقاجان ! دلمان آن جاست : پیش شما . روی سنگفرش هایی که سنگ صبور مهمان هایت شده اند .

لابه لای آینه هایی که شیدایی و نیاز را منتشر می کنند در هوای آستان شما .

بالای گنبد طلا که حرم امن کبوتران بی پناه و هراسان شده .

میان قطره های آب حوض هایی که اندوه و تنهایی را فراری می دهند از صورت مسافران شما .

امشب  اشک هایمان  را چشم روشنی آورده ایم برای زائران حرمتان :

که پر کنیم  حوض ها را و فواره شویم و بالا و پایین کنیم قوس صعود و نزول را !


۸۸۸۸۸۸۸۸۸۸۸۸۸۸۸


همه ی این ها را نوشتم که بگویم :

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا

سوغات شیراز

حافظیه

گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن
...
حافظ وصال می‌طلبد از ره دعا
یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن


شمس الدین محمد حافظ شیرازی

ادامه نوشته

بر آستان حافظ

عاشقان را بر سر خود حکم نیست
+
زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت
=
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
 !

 

پ ن : غزل جدید استاد مرتضی امیری اسفندقه 

به نا امیدی از این در مرو بزن فالی ...

حافظیه

به سرّ جام جم آن گه نظر توانی کرد
که خاک ميکده کحل بصر توانی کرد

به عزم مرحله عشق پيش نه قدمی
که سودها کنی ار اين سفر توانی کرد

(حضرت حافظ)
ادامه نوشته