آب بازی در تابستان


یک

همه می دانیم فصل تابستان چقدر فصل خوبی ست. چقدر فصل زیبایی ست. بعضی می گویند تابستان فصل نازیبا و رخوت انگیزی ست، نشان به آن نشان که خیلی کم پیش می آید شاعری با شنیدن نام تابستان بخواهد غزلی تازه سر اندازد و سرودی نو سر کند؛ برعکس بهار و پاییز و زمستان. اما من معتقدم فصل تابستان صرفا به خاطر اجابت آرزوی قلبی هزاران هزار کودک بی گناه و ستمدیده در سراسر جهان، _یعنی آرزوی تعطیلی_ هم که شده فصل بسیار شاعرانه و درخشانی در زندگی انسانی ست.

اما متاسفانه همه ساله در کشور ما با آمدن این فصل درخشان به جز «شادی و خنده»، دو اشتباه _یا به تعبیر دینی دو گناه_ هم رونق می گیرد. یکیش را که همه خیلی راحت حدس می زنید، پدیده ی لباس گریزی در بعضی خانم هاست. دیده شده در بعضی از مناطق شهری دیگر افراد برای پوشاندن خود صرفا به چندتا برگ بسنده می کنند. [چشم و گوش فصل پاییز و باد مهرگانش کور و کر باد از این سخنان.]

خب هموطن گرامی! دوست عزیز! تو نمی فهمی وقتی اینگونه بیرون میایی دیگر کسی تو را به مثابه ی یک انسان نمی بیند و تنها به مثابه ی جنسیت دیده می شوی؟ آنگونه که وقتی جناب «تام» در عوالم ریاضت به حالت «جوع» گرفتار می آمد و چشم باطنش [بطن =شکم] باز می شد «جناب جری» را چونان «ران مرغی متحرک» یا «ورقه کالباسی پسته دار و رونده» یا «ساندویچ مربعی در حال پیاده روی» می دید؟ یعنی واقعا تا این حد حاضری به خاطر تماشا-خری از همه ی فردیت و شخصیت انسانی خویش چشم بپوشی؟
پس خاک بر سرت.

از طرفی، از ما که گذشت بر فرض، [که نگذشته] آیا تو _ ئی که بعضا ادعای فرهیختگی ات هم می شود_ نمی فهمی وقتی اینگونه بیرون میایی چه بلایی سر پسربچه ی دوازده ساله ای میاوری که وقتی از پایگاه تابستانی کوله به دوش بیرون می آید با دیدن تو هاج و واج سرجایش می ماند و چند سال زودتر به سن بلوغ می رسد؟ پسربچه ای که به یکباره از دنیای فوتبال و ایکس باکس و کلاس نجوم پرتاپ می شود به تخیل و توهم، پسربچه ای که تا دیروز در اینترنت به دنبال کشف سیارات و جهان های آینده بود حالا شبانه می رود سراغ کشف حجابی که افتخار اکتشافش را سالها پیش پادشاهی خونریز به نام خود سند زده است. اگر واقعا اینها را نمی فهمی که خیلی نفهمی.

[تذکر: البته که به شخصه می دانم اگر قرار باشد آقایان درباره ی اینجور چیزها صحبت کنند شایسته و بایسته است که ابتدا سراغ خودشان بروند، هم در بحث مزاحمت و چشم چرانی و هم حتی خود بحث پوشش. چه اینکه نوع پوشش خاصی که از بعضی آقایان اخیرا زیاد مشاهده می شود و هنگام «زیر ماشین را چک کردن»، «قفل مغازه را باز کردن»، «سطل ماست از درِ پایینیِ یخچالِ بقالی بیرون آوردن» و گاه حتی «راست راست راه رفتن» باعث می شود بخش احمقانه ای از بدن ایشان بیرون بماند، بسیار سخیف تر و زشت تر از پوشش بد خانمهای بدپوشش است. گفت: اولی دست کم دارد بر اساس غریزه ی حیوانی پیش می رود، اما دومی را کدام غریزه چنین دستور داده؟  |  لکن توجه داریم که اینجا موضوع فصل تابستان است و آن پوشش بد بعضی از آقایان با تغییر فصل چندان تغییری نمی کند.]


دو

گناه دوم که من اصلا قصد داشتم یادداشتم را درباره ی آن بنویسم و نمی دانم چه شد موضوع بالا اینقدر طول کشید، بحث اسراف آب است. این گناه کبیره و نابخشودنی عموما زمانی رخ می دهد که عواملی چون «حیاط»، «تعطیلی»، «گرما»، «نیاز به نظافت یا آبیاری» و «مردان پیژامه پوش تنبل و کارنابلدِ فاقد ظرفیت حیاط داشتن و متمول بودن» یک جا جمع می شوند.

هم وطن عزیز من! برادر خوب من! که هروقت می خواهی جلوی خانه یا مغازه یا داخل حیاط را آبی بزنی، یا درختها را آب بدهی به فرزندت می گویی «آبو، تا ته وا کن». آیا می دانی «کرمان» هم نام یکی از استان های ایران است؟ و آیا میدانی این استان عزیز به خاطر کمبود آب با چه مشکلاتی مواجه است؟ همشهری تهرانی عزیز! آیا می دانی وقتی «آب آشامیدنی» را که با هزار زحمت فراهم آمده است، بی اینکه خیالیت باشد به فنا می دهی یعنی خیلی ها در همین کشور باید  ساعت ها تشنگی بکشند؟ می دانی تهران دارد آب همه ی ایران را می بلعد؟ هموطن گرمازده ی من! آیا می دانی بسیاری از مردم جهان همه روزه دارند از بی آبی تلف می شوند؟ آیا می دانی «سرانه مصرف آب در ایران 40 لیتر بیشتر از دنیاست»؟ آیا می دانی « پیش بینی ها نشان می دهد که جمعیت ایران در سال 1400 به 97/5 میلیون نفر خواهد رسید و مقدار آب مورد نیاز برابر 130 میلیارد متر مکعب خواهد بود که تامین این میزان آب از منابع تجدید پذیر آبی کشور امکان پذیر نخواهد بود.»

اگر بخواهیم واقع بینانه تر پیش برویم مشخص است که در انتخابات مهم ریاست جمهوری بعدی (در سال 1400) نه تنها پایداریچی ها و ضدانقلاب های متوهم از یاد رفته اند بلکه دعوا اصلا سر اصلاح طلبی و اصولگرایی هم نخواهد بود. شعار ها و گروه ها هم احتمالا چیزهایی خواهند بود مثل:

«من آب را سر سفره های مردم می آورم؛ اگر نفت را می برم»

«یارانه ی هدفمند آبی»

«جبهه ی آبداری انقلاب اسلامی»

«آبداری مقاومتی»

«استفاده از پتانسیل آبی همه ی گروه ها در کابینه»

«دیپلماسی قطره ای»

«استفاده از پتانسیل آبی اقوام»

«آزادسازی ظرفیت های آبی فرد فرد ملت قهرمان»

«دولت تدبیر و شلنگ»

«من فقط درخواست آب دارم»


و احتمالا پیروز انتخابات کسی خواهد بود که در انتهای گفت و گوی ویژه خبری یک عدد قطره چکان از زیر قبا بیرون بیاورد و در حالیکه به چهره ی مجری با آن آب می پاشد بگوید:«آقای عابدینی! شما کجا بودی آن وقت؟»
یا: «مردم! قطره چکان! کلید حل همه ی خشکسالی ها»