چشمه را گل نکنیم
یک
من
یک انقلابی باحالم. ولی اگر یک ضدانقلاب باحال بودم میرفتم یک عالم اسم و
امضا جمع میکردم، بعد یک نامه سرگشاده مینوشتم مبنی بر اینکه:
«...
و از برادرانِ روشنگر، خدوم و ارزشی مان در خبرگزاری فارس خاضعانه درخواست
داریم که برای روشن شدن افکار عمومی و رو شدنِ مشتِ روشنفکران نزد ملت
ایران، زودتر به وعدهی خود مبنی بر انتشارِ «مصادیقی از آثار منتشرنشده آن
انتشارات که باعث لغو مجوزشان در دولت دهم شده است» عمل کنند و آن سطرهای
هیجان انگیز... ببخشید! ... و آن سطرهای هنجارشکن را هرچه سریع تر بر روی
خروجی سایت خود قرار دهند...»
امضا: جمعی از دلسوزان و دانشآموزان مقاطعِ نزدیک به سن بلوغ. و چهل و هفت تشکل دیگر.
دو
از
شوخی گذشته، یادم میآید دقیقاً در سنین نوجوانی و مرز بلوغ و تکلیف بودم
که یک جا (نمیدانم در سلمانی، مهمانی، بیرونی، اندرونی یا ...) برخوردم به
روزنامه کیهان. همین طور که همه صفحههایش را مرور میکردم رسیدم به یک
صفحهی خاص. توگویی در شبستانهای مسجدی قدیمی و مقدس دری از دیسکو بر آدمی
گشوده شود؛ حلالاً طیباً طاهراً. موضوع چه بود؟ روزنامه کیهان برای انتقاد
از شدت نشر و ترویجِ فساد و فحشا در رمانهای منتشرشده در دوران اصلاحات
برداشته بود بریدهبریده بیت الغزل های رکیک و شاهبیتهای مستهجن آن
رمانها را کنار هم چاپ کرده بود. همین کاری که اکنون خبرگزاری فارس در
انتقاد از نشر چشمه مرتکب شده است. دیگر نمیگویم چه رفت بر این نوجوان و
جهانِ کودکانه و مغمومش! و جانِ شاعرانه و معصومش!
سه
بیشک
خبرگزاری فارس حرفهای ترین و بهترین خبرگزاری و حتی رسانهی خبری ایران
است. یعنی حضور و فعالیت این خبرگزاری برای جامعه رسانهای ایران یک آبرو و
افتخار است که این به جز برنامهریزیِ دقیق و ارادهی مصمم مدیرانش حاصل
زحمت شبانهروزی و بیهمانندِ خبرنگاران و دست اندرکاران این خبرگزاری است.
پس واقعاً حیف است با چنین اشتباهاتی به گنج آن اعتبارِ با رنج فراهم آمده
لطمه بزند. چه اینکه هرکس آن مطلب خبرگزاری فارس را بخواند، و انتشار
بیمحابای آن مطالب را ببیند تعجب میکند، مخصوصاً اینکه آخر مطلب،
خبرگزاری وعده بدهد: «تازه اینها منتشرشده هایش است! ما به زودی منتشرنشده
هایش که باعث لغو مجوز شده و بسیار مستهجن تر است را هم منتشر می کنیم!»
بابا ایوالله به این آزادی بیان و عیان. در حقیقت به این میگویند نقض
غرض. تو ی کیهان یا فارس میخواهی جلوی انتشار مطالب شنیع و غیراخلاقی در
سطح جامعه را بگیری، بعد خودت در این راه مطالب شنیع و غیراخلاقی را منتشر
کنی؟ این همان «توجیه وسیله توسط هدف» نیست؟ چشمه باید تعطیل باشد به هر
قیمتی؟
فارس بعد از انتشارِ این مطلب و احتمالاً سیلِ انتقاد همفکرانِ خود ( که عموماً پاسدارِ اخلاق و دین در جامعهاند) ضمن بیانیهای
از خود دفاع کرده است، که این مطالب پیش از این در کتابهای نشر چشمه آن
هم با مجوز ارشاد منتشرشده است. پاسخش این است: یکم: گناه دیگری گناه ما را
توجیه نمیکند. دوم: خوب است که خودتان دارید میگویید نشر چشمه نشر
روشنفکرهاست، تازه بسیاری از مخاطبانش هم حواسشان هست که هر کتابی را از
این نشر تهیه نکنند. چون میدانند روشنفکرها به جز اینکه گاهی به هنرمندی
اثر اولویت میدهند، گاهی هم به روشنفکربازی اثر اولویت میدهند. یعنی
بسیاری از کسانی هم که کتابهای این نشر را میخوانند، فقط کتابهای
نویسندههای کاملاً حرفهای و بی حواشی اروتیسم و امثال ذلکش را میخوانند.
پس در مجموع بیاییم بشماریم چند نفر آن مطالب مستهجن را میخوانند؟ و تازه
آنها عموماً چه کسانی هستند؟ اما درمورد شما چی؟ شما یک خبرگزاری عمومی
هستید، شما پر بازدیدترین خبرگزاری ایرانید. از طرفی نام و نشان اسلام و
جمهوری اسلامی و قومِ پارسای فارس را بر پیشانی دارید. شما محل رجوع
مؤمنینید و متدینین به شما اعتماد دارند. آنها کجا، شما کجا؟
چهار
اخلاق را بچسب. گورِ پدرِ چشمه.
اینجا نخستین وبلاگ جدیام بود. بلاگفا که خراب شد، بخش عمدهای از مطالبم پاک شد. بخشی از مطالب پاک شده اینجا را توانستم بازیابی کنم و در یک «به رنگ آسمان» دیگر در «بیان» بارگزاری کنم. یک وبلاگ تازه هم با نام «در آن نیامده ایام» در بیان و اینستاگرام راه انداختم و هماکنون در آن حوالی مینویسم.