زنده یاد مهدی آذریزدی


آخر مگر مي شود ؟ وقتي اسمش را جايي ببينيم ياد تمام لحظات خوب وپاك كودكيمان مي افتيم ، پيرمرد قسمتي از كودكي همه ي ماست ، ما نمي توانيم كودكي خودمان را روي شانه هايمان تشييع كنيم ، ما نمي توانيم كودكيمان را دفن كنيم ، ما نمي توانيم براي كودكيمان فاتحه بخوانيم ...

هيچ وقت يادم نمي رود ، در ظهرهاي پر كسالت تابستان هاي كودكي ، وقتي آن كتابهاي شگفت انگيز را ميديدم گل از گلم ميشكفت ، كتاب كهنه (براي من كمي كهنه بود چون از نسل هاي قبل رسيده بود) را باز مي كردم و از اتاق تنهايي ها و كسالت هايم به جهان شگفت انگيز نويسنده سفر مي كردم ، جهاني پر از هويت ، پر از هويت ملي  و ديني ، پر از تاريخ ، پر از فرهنگ ، پر از اعتقاد ، پر از صداقت ... اصلا طرح روي جلدش خودش يك شاهكار است ، همان عكس هاي زيبا ، عكس چند پسر و دختر معصوم كه انگار منتظرند تا پدر بزرگي برايشان قصه بخواند ، گفتم معصوميت ، اين كتاب براي من يكي از نشانه هاي تمام عيار معصوميت كودكي بود ، حتي فونت اسم كتاب هم آدم را ديوانه مي كرد ، آن خط نستعليق ساده و دوست داشتني ، آدم وقتي "قصه هاي خوب براي بچه هاي خوب" را با آن خط ميخواند زنده مي شد ، اصلا خود اسم كتاب تا حالا بهش فكر كرديد چه قدر ساده و صميمي است ؟ :

قصه های خوب برای بچه های خوب

مهدي آذر يزدي هرگز ازدواج نكرد ، اما براي همه ي ما يك پدربزرگ دوست داشتني بود ، ما هم البته طبق رسم زمانه او را از ياد برده بوديم ... او فقط يك فرزند خوانده داشت ، (پسر فقيري كه براي كمك به او از هفت سالگيش بزرگش كرده بود)

من نميدانم در آن دولت اصلاح طلب كه فاسد ترين كتابها چاپ مي شد _همان رمانهاي طولاني كه در هر فصلش يك داستان مستهجن با تمام جزئياتش به تصوير كشيده مي شد_ چرا بايد كتابهاي اين پيرمرد كه پدر داستان كودك ايران است گرفتار مميزي شود و او را اينقدر آزار بدهد ؟ فقط به خاطر اينكه او تابع جريان روشنفكري نبود ؟ فقط به خاطر اينكه او واقعا دلش براي بچه هاي ايران مي سوخت و با تمام اخلاصش براي آنها كار مي كرد ؟ البته اينا هم جرم هاي كمي نيستند.

همين هفته ي پيش بود كه اسمش را در اينترنت سرچ مي كردم ، يك جا يك مطلبي نوشته بودند كه هرچي مي گردم پيدايش نمي كنم در قسمتي از آن مطلب نوشته بود(نقل به مضمون) : آذر يزدي در جريان سفر مقام معضم رهبري به يزد ، سعي مي كند خود را به آنجا برساند كه در راه تصادف مي كند اما با همان وضعيتش خود را به جلسه ي ديدار با رهبري مي رساند ...

مهدي آذر يزدي هيچ گاه تمام نمي شود او در كودكي ما تا ابد جريان دارد ، وظيفه ي ما اين است كه بچه هاي زمان خودمان را با دنياي كتاب هاي او آشنا بكنيم (البته اگر اين هري پاتر عزيز و ديگر داستانهاي تخيلي جادويي غربي بگذارند!)

در اين غمكده كس مميراد يا رب
به مرگي كه بي دوستان زيستم من

(بيدل)

رهبر: به دنبال کتابهای آذر یزدی می گشتیم




شهریار فریوسفی


مرگ يك ويژگي خوبي كه دارد اين است كه باعث مي شود ديگران انسان را بشناسند !
من قبل از اين حتي عكس مرحوم شهريار فريوسفي را نديده بودم
خدا رحمتش كند


دوستان عزيز ! با تشكر از تذكرتون ... نميدانم چرا با ie نميشود پست قبلي را خواند ، پستهاي قبل ترش را مي توانيد از قسمت "تازه ها"و يا قسمت بايگاني بخوانيد اما پست "من مست و "تو" دیوانه 2" را فعلا فقط با مرورگر فايرفاكس مي شود خواند

ياحق