پیش از این در به رنگ آسمان، فقط  وبلاگ دار شدن1 دو نفر را بزرگ داشته بودم.

کلا نمی دانم چقدر حق دارم وبلاگی را در آغاز فعالیتش معرفی کنم. ولی باید بدانید اینکه وبلاگی توسط وبلاگ دیگر معرفی می شود صرفا یک پیشنهاد دوستانه است. و اینگونه نیست که ما آنقدر خودمان را کسی بدانیم که حالا بخواهیم به دیگری هم اعتبار بدهیم

زهیر توکلی
زهیر توکلی - اردوی شاعران جوان

شاعر-روزنامه نگاری که به عالم وبلاگستان وارد شده تا یادداشت ها و مقاله هایش بی سانسور و ویرایش متداول نشریات منتشر شوند، زهیر توکلی ست. عموما با "زهیر" می شناسندش. چون اسمش خاص است. مثل قیصر و سهراب و فروغ و سلمان. برعکس حسینی و معلم و شفیعی و اخوان. اگر مثل من برنامه ی دو قدم مانده به صبح _که مدتی از شبکه چهار پخش می شد_ را تعقیب می کردید، با دیدن عکس بالا، چهره ی زهیر را در قالب مجری-کارشناس بخش کتاب این برنامه به یاد می آورید. از این برنامه ها گذشته زهیر توکلی شاعریست که بیشتر از شعرهایش، مقاله ها و نقد شعرهایش را میشناسیم. بیگمان هنوز هم منبع و مرجع آشنایی ما با بسیاری از شاعران، مقاله های قدیمی زهیر توکلی در همشهری ست. از زهیر دو کتاب شعر هم منتشر شده است که اولی "میخانقاه" نام دارد و دومی "نا گفته نماند". قالب غالب شعرهایش رباعی ست. قبلا سه رباعی تاسوعایی از او را در اینجا، و یک رباعی عاشورایی را هم در اینجا نوشته بودم. یک بار هم در پستِ اردو را نباید کشید باید برد ، چند سطری درباره اش نوشته ام

این از زهیر،  حالا ببینیم کنعان چه می‏کند.

 


 

1 وبلاگدار شدن : به این معنا که خودشان بیایند پای وبلاگ. نه به معنای میرشکاکی و اسفندقه ایِ اصطلاح

 

2 شاید شما بگویید چه ضرورتی داشت این سطر را بنویسم. ولی ضرورت داشت. وبلاگ آدم مثل نامه ی عمل آدم است. مثل که نه، قسمتی از نامه عمل است. اگر اشتباهی در آن انجام می دهیم باید درستش کنیم. من خودم اول حواسم به این مطلب نبود. تا اینکه مدتها بعد از اینکه از افراط و تفریط های قلم قدیانی خسته شده بودم و کسی هم نمیدانست، یکی از همسایه های محترم وبلاگی از او به من شکایت کرد. که فردی که تو هم طرفداریش را کردی ببین چقدر فلانجور می نویسد...

* روز تاسوعا یکی از فرزندان شهدا به نام غلام رضا بروسان و همسرش الهام اسلامی (هر دو از شاعران خراسان) به همراه دختر خردسالشان از دنیا رفتند. اگر از اقلالیم قلم هستید حتما یک فاتحه برایشان بخوانید . و خاطره عرفان پور و یادداشت استاد کاظمی را