جفاست اینکه نداری نگاه حق وفا را
_دوباره سوی من آمد؛ ببین وفای «جفا» را_

منم که چشم نبستم به جلوه‌ای و جمالی
منم که گوش ندادم به جز تو هیچ صدا را

به جز تو هیچ سلامی به جز تو هیچ پیامی
نه در طریق مروت نه بر سبیل مدارا ،

نبود مرهمِ راحت، نزد به تیغ جراحت
دل شکسته‌ی ما را، غرور زخمی ما را .

منم که عهد وفا را به سنگ شک نشکستم
اگرچه رنگ ندارد حنام پیش تو، یارا

بگو چه گفت خدا در نگاهداریِ پیمان؟
ببین که بر سر پیمان نبود و نیست؟ خدا را !

خدای روز وفا را که هیچ یاد نکردی
بترس و یاد کن ای دل خدای روز جزا را