
زندهتر از تو کسی نیست، چرا گریه کنیم؟
مرگمان باد و مباد آن که تو را گریه کنیم
هفت پُشتِ عطش از نام زلالت لرزید
ما که باشیم که در سوگ شما گریه کنیم؟
رفتنت آینهٔ آمدنت بود، ببخش
شب میلادِ تو تلخ است که ما گریه کنیم
ما به جسم شهدا گریه نکردیم، مگر
میتوانیم به جان شهدا گریه کنیم؟
گوشِ جان باز به فتوای تو داریم، بگو
با چنین حال بمیریم و یا گریه کنیم؟
ای تو با لهجهٔ خورشید سرایندهٔ ما
ما تو را با چه زبانی به خدا گریه کنیم؟
آسمانا! همه ابریم ـ گره خورده بههم
سر به دامانِ کدام عقدهگشا گریه کنیم؟
باغبانا! ز تو و چشمِ تو آموختهایم
که به جان تشنگیِ باغچهها گریه کنیم
استاد محمد علی بهمنی

سر بر آر،ای خصم کافر کیش! حیدر مرده است
معنی "انا فتحنا" ، سرّ اکبر مرده است
صاحب معراج - یعنی مصطفی - منبر سپرد
آنکه بر منبر "سلونی" گفت و منبر مرده است
ای یهود خیبری! بردار دست از آستین
مرتضی - صاحب لوای فتح خیبر - مرده است
گر حَسَن را زهر خواهی داد، ای فرزند هِند!
گاه شد، چون صاحب تیغ دو پیکر مرده است
زینبی کو تا بگرید زار بر نعش حسین؟
یا حسین! آیا کسی جز تو مُکَرَر مرده است؟
آفتاب دین احمد، جانشین بوتراب
بر سر حق ، سدر سبز سایهگستر مرده است
کهف کامل، آخرین فرزند صدق مصطفی
شهپر جبریل، اسماعیل هاجر مرده است
لا فتی الاّ علی لا سیف الا ذوالفقار
روز خندق پیش چشم خیل کافر مرده است
خاک بر سر کن، الا شرق ِحقیقت ، همعنان!
"باختر پیوند " ! شادی کن که خاور مرده است...
استاد یوسفعلی میر شکاک