احمد توکلی

« احمد توکلی در سال‌های گذشته همیشه برای ما چهره‌ای دوگانه داشته. یک روی او به واسطه ایستادگی‌ها و استقامت‌های یک‌تنه‌اش مورد استقبال افکار عمومی بوده و روی دیگرش را اما شاید بسیاری از مخاطبانش، نمی‌توانند درک کنند. » از مقدمه ی گفت و گوی هفه نامه تجارت با احمد توکلی

دقیقا مسئله همین است: «کدام مخاطب؟»، «افکار عمومی کیست؟» و «مخاطبان احمد توکلی چه کسانی هستند؟» در همین ابتدای یادداشت بین شخص دکتر احمد توکلی و جامعه خبری تحلیلی الف (سایت منتسب به ایشان) دست کم از حیث مخاطب فرق قائل می شوم. مخاطب شناسی سایت الف را قبلا تا حدوی به اختصار در پاسخ نظر یکی از گرامیان انجام داده ام که اینجا با تغییراتی بازش می نویسم.


مخاطبان سایت الف

سایت الف در بدو تاسیس، سایتِ «حزب اللهی های منتقد» بود _آنچنانکه رونامه فردا و روزنامه رسالت در زمان توکلی_ یا «فرهیختگان انقلابی» یا «اصولگرایان منتقد» به این معنا که :

اولا «حزب اللهی منتقد» در آن می نوشت،
دوما «حزب اللهی منتقد» مورد خطاب قرار می گرفت،
سوما «حزب اللهی منتقد» عموما نظر می گذاشت و در بحث مشارکت می کرد.

اما از حوالی سال 88 یک تغییر گسترده اتفاق افتاد و دو تا از این حزب اللهی های منتقد استعفا دادند تا نتیجه چنین باشد:

اولا «حزب اللهی منتقد» در آن می نویسد،
دوما «ضد انقلاب» مورد خطاب قرار می گیرد،
سوما «ضدانقلاب» و «همج الرعاع» عموما نظر می گذارد و در بحث مشارکت می کند.

علت این چرخش نگاه و مخاطب چه بود؟ دلایل احتمالی بسیاری را می توان در اینباره بر شمرد و بررسی کرد. اما روشن ترین دلیلی که به ذهن من می رسد این است که سایت الف هم مثل خیلی از رسانه های دیگر _که از متن انقلاب برخاسته بودند_ سال 88 در مواجهه با موج غول پیکر هجمه های رسانه ای ضدانقلاب تصمیم گرفت خیز بردارد تا به جز مخاطبان حزب اللهی مخاطبان «ضد» را هم از آن خود کند، اما این خیزش همانا و از آن طرف ریزش مخاطبان اصولگرا همان. هرجا سایه بیاید نور نیست و هرجا چراغ قوه بیاندازی سایه معدوم است. و البته این بهترین حالت است که دست کم یک طرف را داشته باشی. بعضی از این رسانه ها به خاطر انفعال شدید در برابر آن هجمه، پس از از دست دادن مخاطب اولیه ی خود باز هم دست از تکاپو برنداشتند و به جای انتخاب یک رویه ی واحد سعی کردند با هزار ترفند و حیل و بی شمار دروغ و دغل همه را داشته باشند، نمونه معتدل و موفقش سایت «خبر آنلاین» است، و نمونه تاسف برانگیزش سایت «تابناک»، که در «رذالت» و «تباهی» و «نان به نرخ روز خوردن» و «خر فرض کردن مخاطب» دست تمام رسانه های داخلی را بسته  و البته می بینیم که توفیق خاصی هم به دست نیاورده است. جای دیگری هم نوشته ام: «کسی که سعی می کند همه را داشته باشد در عمل هیچ کس را ندارد. و کسی که از خدا نترسد مجبور است از همه بترسد.»





یک نکته درباره نظرات و رای ها در سایت الف
چندی پیش ملاقاتی داشتم با یکی از سیاست گذاران سایت الف، فرصت را مغتنم شمردم و سوالی را از پشت صحنه سایت پرسیدم.

ح.ص: «اینجانب چند سالی بود با سایت الف قطع ارتباط کرده بودم، اخیرا که سری زدم دیدم دیگر نمی شود به «نظرات» امتیاز منفی داد و فقط قابلیت امتیاز مثبت فعال است، می شود برایمان از چرایی این اتفاق سخن بگویید؟»

الف: «با سلام و تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید و همچنین یک سلام ویژه به خوانندگان وبلاگ به رنگ آسمان. در پاسخ به سوال مطروحه باید عرض کنم که راستش را بخواهید قضیه بر میگردد به چند مقاله ای که درباره اهل بیت عصمت و طهارت در سایت الف منتشر شده بود. البته ما از قبل هم برایمان جای تعجب داشت که چرا از یک زمان بین دو نگاه توازنی وجود ندارد و همیشه یک نگاه زیر رگبار کامنت ها و رای های منفی دیگری دفن می شود. اما اصل مسئله همانطور که اشاره کردم به انتشار چند مقاله مذهبی بر می گشت و آنجا ما دیدیم برای نظراتی که ذیل آن مقاله ها منتشر شده بود و هیچ گرایش سیاسی نداشتند و تنها ستایشگر ذوات مقدس معصومین (علیهم السلام) بودند تعداد قابل توجه و بسیار زیادی رای منفی داده شده بود. ما خیلی تعجب کردیم و بعد که بررسی کردیم به این نتیجه رسیدیم که گوییا یک جریان «وهابی» به طور سیستماتیک و با دستور قبلی بی خواندن یک مطلب یا نظر، برایش نظر می گذارند و به آن امتیاز می دهند. و دیدیم چه بخواهیم چه نخواهیم اینجا دارد به اهل بیت (ع) توهین می شود.»

نگارنده: حقیقت این است که «آنها» بر این عقیده اند که اگر بتوانند بای نحو کان اکثریت نظرات ذیل یک مطلب _مخصوصا نظرات نخست_ را به بیان افکار تند خویش اختصاص دهند و یا با روش های نظام مند و غیر اخلاقی تعداد آرا مثبت و منفی را به نفع خود زیاد کنند می توانند به جامعه القا کنند که تفکر خود، تفکر غالب است. این حرکتشان باعث یأس مومنان و فتح آرای «همج الرعاع» و «باری به هر جهتان» می شود. یعنی اگر این روش های نظام مند نبود مثلا ما سی تا رای مخالف داشتیم سی تا رای موافق. وقتی موافقین و مخالفین هرکدام فقط 5 رای خود را ثبت کرده اند، سیستم وهابیت می آید 100 رای به مخالفان اضافه می کند. کسانی که خود رای مستقلی ندارند و فقط دلشان می خواهد موثر باشند، برای این کار نگاه می کنند دیگران چه کار کرده اند تا آنها هم همان کار را بکنند: باری به هر جهت ها وقتی برتری 105 را نسبت به 5 می بینند ترجیح می دهند با 105 باشند! تا آرامش روانی داشته باشند و خود را پیروز بدانند، زین رو 105 می شود 155 . آنگاه تازه گروه 5 نفره دوم موافقان و مخالفان حقیقی به سایت سر می زنند. مخالفان با دیدن پیشتازی با خوشحالی 155 را تبدیل به 160 می کنند، اما مخالفان چه؟ نهایتا دو نفر بر حسب وظیفه 5 را به 7 افزایش می دهند و سه نفر دیگر چون حس می کنند رایشان اثری ندارد رایی نمی دهند و نهایتا دموکراسی ِ تکنولوژیک عقل و اندیشه را 160 بر 7 می برد.


مخاطبان احمد توکلی


مخاطبان آقای دکتر توکلی هم از منظر «جامعه ابتدایی»، «نفس تغییر» و بعضی مناظر دیگر شباهت بسیاری به مخاطبان سایت الف دارند. یعنی مخاطبان و روی سخن آقای توکلی در زمان کابینه جناب بنی صدر، مهندس موسوی، حاج آقای هاشمی و آقای خاتمی عموما با عموم مردم مسلمان و انقلابی و مخصوصا همان «حزب اللهی های منتقد» و «نیروهای ارزشی فرهیخته» بود. چرا؟ چون توکلی خود از معتقد ترین ها به انقلاب و امام و نظام بود و در عین حال از منتقد ترین ها به سیاست های اقتصادی و گاه اصول سیاسی دولت ها. به خاطر این دو ویژگی او همیشه با «ضد انقلاب» و «همیشه با همه موافق ها» مرز بندی داشته است. اما این جامعه مخاطب با آغاز دولت آقای احمدی نژاد تا حدودی تغییر پیدا می کند. یعنی بین دکتر احمد توکلی که تا سال های سال از نمایندگان قطعی و قاطع امت حزب الله برای مطالبات اسلامی بود و جامعه ی حزب اللهی های منتقد و مطالبه گر (و غیر سیب زمینی) شکاف ارتباطی عمیقی ایجاد می شود.

چرا؟

یکم: شاید ایراد [تغییر] از فرستنده است. یعنی آقای توکلی تغییر کرده است. به عبارت دقیق تر: آقای توکلی دیگر آن دو ویژگی مهم یعنی «التزام و اعتقاد به اسلام و نظام و امام و انقلاب و رهبری» و «انتقاد نسبت به نظام اقتصادی فاسد و همچنین فساد نظام یافته ی اقتصادی دولت ها» را ندارد و به همین خاطر نمی تواند یک «اصولگرای منتقد» به حساب بیاید. این فرض با اولین رجوع به سخنان توکلی در هشت سال اخیر ابطال می شود. چه اینکه او چون گذشته هم آن اعتقاد و هم آن انتقاد را حفظ کرده است.

دوم: شاید ایراد [تغییر] از گیرنده است. یعنی ما دیگر جامعه و گروهی نداریم که هم معتقد به مبانی حکومت باشد هم منتقد به مفاسد دولت ها. این فرض هم با مرور آرا و افکار و اظهارات مردم و تشکل های سیاسی ابطال می شود.

سوم: شاید ایراد [تغییر] در رساننده است. یعنی معنای اسلام خواهی نزد توکلی و دست کم گروهی از مردم هنوز مشترک است و مغایرتی با اعتقاد به نظام مقدس جمهوری اسلامی و انتقاد در برابر کاستی  و نارسایی های بعضی مسئولین ندارد، اما این دو هم را به جا نمی آورند. مسلما به نظر من تنها گزینه ی محتمل همین است: رسانه ها.

چرا؟

پس از روی کار آمدن دولت آقای احمدی نژاد یک سفسطه ی سیاسی بزرگ صورت گرفت و این سفسطه حدود شش سال بر سرنوشت سیاسی ملت ایران حکومت کرد. و آن اینکه «این دولت به مثابه همه حکومت است». دلایلش را همه می دانیم، هم تاکیدهای گفتمانی آقای احمدی نژاد هم شارلاتانیسم بخشی از یاران و بدنه ی حامیان او هم ... اینجا دیگر بازش نمی کنیم.

چنین سفسطه ای البته مسبوق به سابقه هم هست. تقریبا در همه دولت ها به جز دولت آقای خاتمی. در دولت آقای موسوی هم توکلی به سیاست های دولت انتقاد داشت اما رسانه های حامیِ آقای موسوی کار را برای مردم به گونه نشان می دادند که انگار توکلی و دیگر هم فکرانش ضدانقلاب اند. اوجش ماجرای 99 نفر است. در دولت حاج آقای هاشمی هم همینطور، مخصوصا چهارسال اولش توکلی و هرکسی که منتقد دولت بود مغضوب بخش گسترده ای از جامعه ی حزب اللهی ها هم بود. چون این سفسطه ی «دولت من یعنی همه حکومت» را هم آقای موسوی داشتند هم آقای هاشمی. در عوض در دولت آقای خاتمی رابطه توکلی و کلا حزب اللهی های منتقد با یکدیگر و با قاطبه امت حزب الله رابطه ای صمیمی بود. مرزبندی روشنِ دولت آقای خاتمی با امت حزب الله و همچنین حاشیه های سیاسی بی شماری که در همان آغاز کار برای دولت ایشان و یارانشان پش می آمد باعث می شد رسانه های دولتی نتوانند و حتی نخواهند سراغ سفسطه ی «دولت من به مثابه همه حکومت» بروند. و اتفاقا به خاطر شرایط خاص آن دوره پس از دولت آقای هاشمی که نفرت از دولت باعث نفرت از حکومت شده بود؛ به نظر دولت مردان اصلاح طلب حیات سیاسی این دولت بسته به تعریف و تبلیغ شعار «دولت من به مثابه منتقد حکومت» بود. این نکته باعث می شد تا کسی نتواند و حتی نخواهد بین توکلی و جامعه اصلی مخاطبان _انقلابی های منتقد و حزب اللهی های روشنفکر_ فاصله بیاندازد.

به قول یکی از دوستان مشکل این بود که توکلی (و دیگرانی که مثل او بودند) زودتر می دید (می دیدند). زودتر از وقت مناسب! تشخیص می داد مشکل و فساد دولت را. اما به خاطر غلبه فضای رسانه ای به نفع دولت و هم آهنگی اش با امت حزب الله (در دولت موسوی و هاشمی و احمدی نژاد) در ابتدای کار تا حد زیادی مورد خشم و بدبینی امت حزب الله قرار می گرفت. در حالیکه هرچه به پایان دولت نزدیک می شدیم برای همین مردم رنجیده از توکلی بیشتر مشخص می شد که حرف هایش درست است. این اتفاق برای آن هر سه دولتی که نام بردیم افتاد : که حزب اللهی های طرفدار دو آتشه ی دولت و ناهمراه با توکلی، در نیمه دوم و پایانِ دولت، مخالف دو آتشه ی دولت و هم رای با توکلی شده باشند.

تفاوت خطرناک دوران احمدی نژاد با دوران موسوی و هاشمی این است: دست کم در پایان کار موسوی و هاشمی، بدنه ی امت حزب الله دوباره با حزب اللهی های منتقد آشتی می کردند، اما در دوره اخیر به خاطر ظهور قدرت رسانه ای جدیدی این شکاف به خوبی ترمیم نشد. همان قدرتی که در ابتدای دولت احمدی نژاد به او کمک کرد تا به راحتی از پس سفسطه «دولت من به مثابه تمام حکومت» بر آید. همان غالیان احمدی نژاد پرست که از یک زمانی به دو مجرای مجزای «جریان مشایی» و «حزب پایداری» منشعب شدند. و البته این گروه دوم است که با در دست داشتن قدرت رسانه ای سعی می کند اندیشه و ذهن امت حزب الله در مشت خود نگاه دارد.

 
یک بار دیگر مقدمه هفته نامه تجارت را مرور کنیم:


« «احمد توکلی» در سال‌های گذشته همیشه برای ما چهره‌ای دوگانه داشته. یک روی او به واسطه ایستادگی‌ها و استقامت‌های یک‌تنه‌اش مورد استقبال افکار عمومی بوده و روی دیگرش را اما شاید بسیاری از مخاطبانش، نمی‌توانند درک کنند. »

جناب مجله ی تجارت!
اکنون
خیلی واضح از شما می خواهیم که خیلی واضح به ما بگویید منظورتان کدام مخاطب است؟
به نظرم می توان چهار مخاطب را برای احمد توکلی تعریف کرد:

مخاطب همکیش و ناهمراه: بخش گسترده بدنه امت حزب الله که عموما ابتدای دولت ها توسط رسانه ها فریفته می شدند و در پایان دولت ها (به جز دولت احمدی نژاد) تازه می فهمیدند با توکلی دشمن نیستند، دوستند.

مخاطب همکیشِ همراه: همان اصولگرایان منتقد. یا: بخش اندکی از امت حزب الله که البته عموما جزو فرهیختگان این جامعه اند.

مخاطب ناهمکیش همراه: نقل شده است وقتی خبر سقیفه به گوش ابوسفیان رسید با خشم و نگرانی و البته روحیه ای حماسی! خود را به محضر امیرالمومنین (ع) رساند تا با ایشان بیعت کند و علیه ابوبکر شورش نظامی. ادامه داستان را می توانید در کتب روایی بخوانید. مسئله این است که ابوبکر «مخاطب ناهمکیشِ همراه» بود. یعنی مصالح سیاسی و منافع شخصیش اقتضا می کرد همراه مولا باشد نه اعتقادات مشترک. آقای توکلی هم در دوران انتقاد از احمدی نژاد بسیاری از این مخاطبان فصلی و موقتی را با خود داشت. عموما کسانی که در رسانه ها توکلی را به انتقاد و اعتراض تشویق می کردند، نه از این رو که توکلی به خاطر اسلام و انقلاب از احمدی نژاد انتقاد می کند، بلکه صرفا به خاطر نفس انتقاد از احمدی نژاد. نشانه اش هم این است که همان کسانی که هشت سال توکلی را به خاطر نقد احمدی نژاد می ستودند و او را در خرد و تقوا بی نظیر می دانستند پس از اولین مخالفت او با وزیر دولت آقای روحانی به او بد و بیراه گفتند.

مخاطب همراه: این مخاطب دیگر وجهه ی سیاسی اعتقادی (کیشی!) ندارد. یعنی برایش انصاف و عقلانیت بر سیاست و مذهب اولویت دارد. اینگونه مخاطبان توکلی وقتی زیاد می شوند که التهابات سیاسی - رسانه ای در جامعه تا حدی کاهش پیدا کنند تا فضا برای گفتن و شنیدن نقد و بررسی بی غرض ورزی باز باشد. ایشان نه احمدی نژاد را استوانه ی نقد ناپذیر حکومت می دانستند نه با او کینه ی سیاسی خاصی داشتند. یعنی به دنبال نقد حقیقی کارهای او بودند و در فرجام واقعا نسبت به کژی ها و کاستی های او ایراد و انتقاد داشتند.


پس جناب مجله تجارت!

اگر منظورتان از مخاطبان احمد توکلی گروه سوم مخاطبان است، دیگر نیست! یعنی اصلا مخاطب فصلی و موقتی مخاطب حساب نمی شود که شما بخواهی با تاکید روی او و توقعاتش، توکلی را به گرایشی خاص ترغیب و تحریک کنی. و جناب مجله تجارت! هر کودکی با خواندن مطلب شما می فهمد منظورتان از «افکار عمومی» چیزی بیشتر از «افکار اختصاصی» مورد نظر شما نیست.
و اما بعد: اینجا دیگر «پرونده مخاطبان توکلی» بسته شد. حالا دو پرونده دیگر را درباره احمدی توکلی باز می کنم و امیدوارم روز رستاخیز همین قبیل تذکرات دستگیرم باشند.

احمد توکلی و شهید همت در جبهه
احمد توکلی و شهید همت در جبهه


احمد توکلی و حاج آقای هاشمی رفسنجانی


در ایام انتخابات وقتی یادداشتِ 
جدال عقل و خیال _ بخش چهارم  را نوشتم، یکی از عزیزان در مخالفت برایم ایمیلی زد که آن ایمیل شد تنها جدلِ سیاسی آن روزها که پاسخ و ادامه اش ندادم. آن روزها در خانه، کوچه، کامنت، هیئت، دانشگاه، تلفن، ایمیل و هرجای دیگر از دوست و دشمن و غریبه و آشنا هرکس به من سلام سیاسی می گفت علیک سیاسی می شنید. اما این یک دعوای ایمیلی را صرفا به خاطر محظورات اخلاقی پاسخ نگفتم. در آن ایمیل تاریخی، بیشتر از متن اصلی دو لینک پیوست شده به بحث ها خیلی ناراحتم کرد. خیلی ناراحت شدم که چرا این عزیز که قطعا فرد فرهیخته ای ست و خودش خیلی خوب تر می تواند بحث سیاسی کند به چنین نوشته هایی استناد کرده است. نوشته هایی که در «تحلیل» ضعیف و سطحی و سست؛ و در «خبر» بی اساس و دروغ و نادرست بودند. یکیش این یادداشت بود (که پیش از خواندنش پاسخ این شبهه را نوشته بودم)  و دیگری این یادداشت. در این یادداشت دوم هم مثل دیگر یادداشت های رجانیوزی ها تحلیل های چرت و پرت و خبرهای راست و دروغِِ فراهم آمده در مخلوط برقیِ احساسات چونان سالادی هشت فصل با هم آمیخته اند. ما فقط به مناسبت، یکی از این عجایب را باز می نویسیم(علامات عدیده تعجب از همان وبلاگ نقل شده) :

« سوال 18 : آقای قالیباف ! شما گفته بودید اگر هاشمی رفسنجانی در انتخابات به عنوان کاندیدا شرکت کند ! شما سوالات جدی دارید ! شما چگونه حامیان دیروز هاشمی رفسنجانی را به جای این که از حسن روحانی حمایت کنند !!! دارند از شما حمایت می کنند ! نمونه اش احمد توکلی و سایت الف آن !!! این را چگونه توجیه می کنید که احمد توکلی از نمایندگان مجلس و کارشناس اقتصادی حامی اقتصاد تورم زای 49 درصدی هاشمی ! هم اکنون جزو حامیان اقتصادی شما قرار گرفته ! و آیا این قبیل مثال ها ! نشان از قرابت تفکرات اقتصادی شما با هاشمی ندارد ؟

آیا مدل اقتصادی شما ! همان مدل اقتصادی توسعه ی اقتصادی هاشمی  نیست ؟»


بر این عقیده ام که مثلا در همان ماجرای «سقیفه» دست کم خود سیاسیون آن روزگار می دانستند داستان از چه قرار است. اگر نه همه ی مردم، لااقل فعالان سیاسی آن زمانه می دانستند «اصل» داستان سقیفه چه بوده است و اگر از آن سخن نمی گفتند یا از روی سیاست و مصلحت بوده یا ترس و غفلت. اما در نسل های بعدی این مسئله کمتر می شود. چرا؟ چون دروغگویان خوب بلدند چگونه بزرگترین دروغ های ممکن را چونان سخنی پذیرفته شده و عادی باز گو کنند. نسل های بعدی و جوان هم وقتی این چهره حق به جانب و قاطع را می دیدند خیلی کنجکاو نمی شدند که حالا شاید اینطور هم نباشد.

همانطور که رئیس دفتر آقای مصباح هم گفته بودند در این سطور می بینیم
نه تنها بین آقای قالیباف و آقای هاشمی هیچ تقابلی وجود ندارد و نه تنها در انتخابات آقای هاشمی حامیِ آقای روحانی نبودند بلکه آقای هاشمی طرفدار آقای قالیباف بودند. رد یا ابطال این سخن ربطی به این مقاله ندارد، مسئله ی این مقاله این است که برای اثبات حمایت هاشمی از قالیباف، نویسنده ی تقریبا محترمِ وبلاگ به حمایت سایت الف و آقای توکلی از قالیباف اشاره کرده است. برای رد و اثبات مسئله اخیر _یعنی همین که توکلی، حامی دیروز هاشمی و اقتصاد تورم 49درصدی زا بوده است!_ کاری به کسانی که لوح ذهنیشان نسبت به سیاست داخلی دهه های اخیر سفید است نداریم؛ اما کسانی که اندک حافظه ای دارند می دانند که:

یک: در دوران مدیریت و دولت آقای هاشمی (و حتی خاتمی) حزب پایداری (و رجانیوز و آقای جلیلی و...) هیچ عملکرد و تقابل خاصی با ایشان نداشت. اصلا حضور نداشت که بخواهد سابقه جهادداشته باشد. اصلا به دنیا نیامده بود.

دو: روحیه و گفتمان هاشمی و خاتمی ستیزی را حزب پایداری از رفیق دیرین خود رفیق-احمدی نژاد به ارث برده بود. یعنی این احمدی نژاد بود که پیش از ایشان در پایان دوره خاتمی و همچنین میانه دولت خویش حملاتی را به آن جبهه وارد کرده بود.

سه: خود احمدی نژاد هم صرفا در روزهای آخر آقای خاتمی_ یعنی وقتی خاتمی به اذعان همگان به شدت اصولگرا شده بود و از تک و تای «چپ» بودن افتاده بود_ حملات آنتی تزانه ی خودش را شروع کرد. یعنی نه تنها در دوران «سازندگی» و دولت آقای هاشمی هیچ تقابل و حتی هیچ حضوری به هم نرسانیده بود، بلکه در اوج بازی های سیاسی دوران اصلاحات و غائله سال 78 هم هیچ اسمی از آقای احمدی نژاد نیست.

چهار: پس آیا آقای احمدی نژاد گفتمان تقابل با اشرافیت دوران هاشمی و دین ستیزی دوران خاتمی؛ و بدنه اجتماعی فعال این تفکر را چونان کاپشنی از صندوقچه ی پدری آورده بود؟! خیر! این موج اجتماعی پیش از شهردار شدن آقای احمدی نژاد وجود داشت و اصلا خود «آبادگران» هم ادامه دهنده ی آن بودند نه آفریننده اش. این موج ادامه موج اعتراضی توکلی و همفکرانش بود نسبت به سیاست های دولت آقایان هاشمی و خاتمی، مخصوصا در مسئله اقتصاد. و البته با ویژگی های سیاسی، اعتقادی و فرهنگی خاصی که یک جا به احمدی نژاد ارث رسیده بود. حتی اگر به حافظه مان رجوع کنیم می بینیم پدیده «کاپشن احمدی نژادی» هم کاپشن احمدی نژاد نبود، کاپشن توکلی بود! کسی که جدی ترین نماینده ی «انقلابی های منتقد وضع موجود» و رقیب دولت های حاکم در انتخابات بود. [ حالا کاری به این مسئله نداریم که احمدی نژاد در طی زمان کم کم آن کاپشن به عاریت گرفته شده، یعنی همسخنی با امت حزب الله را از تن درآورد و نه تنها در عمل از بحث هایی مثل عدالت خواهی و اصولگرایی فاصله گرفت بلکه در «گفتمان» هم رفت سراغ «مکتب ایرانی» و «مشایی بازی» و «دانشگاه ایرانیان» و امثال ذلک. ]

پنج: هرچند که حمایت توکلی از هاشمی شوخی بدیهی و ترسناکی است و هرچند که می دانیم مطرح کنندگان این شوخی عموما در دوران آقای خاتمی یا آقای احمدی نژاد تازه یادشان افتاده منتقد دولت آقای هاشمی باشند؛ اما گفتنی است در ابتدای دهه هفتاد و ابتدای دولت آقای هاشمی وقتی رهبر انقلاب نسبت به برخورد با منکرات تذکر دادند و وقتی بعضی جوانان حزب اللهی فکر کردند باید مدام در خیابان های تهران با بعضی دختران در مورد «مو» مذاکراتی داشته باشند، همین آقای توکلی در روزنامه رسالت تعدادی مقاله با عنوان «منکرات بزرگ» نوشت و گفت
«منکرات بزرگی در کشور در حال وقوع است که اگر نهی نشوند، زلف، ساق، ساعد، گیس و همه چیز بیرون میافتد» و تاکید کرد این منکرات بزرگتر مدل اقتصادی دولت آقای هاشمی رفسنجانی است.

سرانجام: من نمی فهمم چه بلایی دارد سر شعور و اخلاق جامعه ای می آید که در آن بزرگترین و اصلی ترین منتقد فساد نظام یافته اقتصادی و نظام اقتصادی فاسدِ دوران سازندگی و ایجاد کننده ی موج اجتماعی معترض به آن، حامی آن محسوب می شود، آنهم آنقدر پررنگ که قالیباف را هم گزینه هاشمی می نمایاند و هیچ کس هم صدایش در نمی آید. باورم نمی شود یک وبلاگ نویس رجانیوزی بتواند به این راحتی دروغ به این بزرگی را بگوید و هم فکرهای بزرگتر و حافظه دار ترش جلویش را نگیرند که دروغ هم می خواهی بگویی لااقل حساب شده بگو. شاید چند نفر هنوز بالای ده سال سن و حافظه داشته باشند.

احمد توکلی و حداد عادل در مجلس
احمد توکلی و دکتر حداد عادل مجلس رای اعتماد به کابینه روحانی


احمد توکلی و جلسه رای اعتماد به کابینه یازدهم

نیمی از این مقاله پیش از رای اعتماد کابینه و بررسی حضور توکلی در این روزهای تاریخی مجلس نوشته شده بود که به خاطر مشغولیات فراوان فرصت نشدکامل شود و این مسئله توفیقی اجباری شد تا به این روزهای مهم هم اشاره ای شود.

در روزهای بررسی صلاحیت وزرای کابینه آقای روحانی، احمد توکلی دو نطق مهم داشت که نه تنها نمایانگر «جبهه صداقت» و خط اصیل اصولگرایی، بلکه روشنگر انحرافات چند جریان سیاسی هم بود. نطق نخست درباره موافقت کلی با کابینه آقای روحانی بود. به نظر نگارنده متن این نطق به مثابه بازنویسی «مرام نامه و اساسنامه اعتقادی، اخلاقی و سیاسی اصولگرایی» با به روز ترین تغییرات و مطابق وضعیت امروزین جریان وفادار به انقلاب اسلامی بود. پیش از این و خیلی پیش از جلسه رای اعتماد در یادداشتی نوشته بودم:

«
به نظر من دو خطر مهم در نسبت با دولت آقای روحانی، مجلس نهم شورای اسلامی را تهدید می کند. یک: اینکه بخواهد با دعوای سیاسی و تنش و گیرهای الکی وقت مردم و دولت را بگیرد و کارشکنی کند. دو: اینکه تمام قد وا بدهد و از شان بلند مرتبه ی قانونی خودش در مقابل دولت تقلیل پیدا کند به یک بله قربان گوی نان به نرخ روز خور. یعنی خطر افراط و خطر تفریط. »

جالب اینکه در جریان جلسه رای اعتماد این گروه افراط و گروه تفریط بودند که پررنگ ترین نقش ها را داشتند. یعنی بنده که توفیق داشتم بیشتر رویدادهای جلسات رای اعتماد را به صورت زنده از شبکه خبر یا رادیو فرهنگ پی بگیرم، عموما یا حملات تند و بی منطق و بی انصاف نسبت به کابینه بود یا تملق های احمقانه و خنده دار نسبت به ایشان و جناب روحانی. و من با شنیدن سخنان خود وزرا خیلی قانع می شدم، یعنی عموما هم پاسخ مخالف داده می شد هم تخریبِ غیر مستقیم موافق ترمیم می شد برایم!
در میان این غوغای امواج افراط و تفریط، تعداد معدودی گوهر غیر قابل انکار معتدل و با تقوا می درخشیدند که بی شک یک ازدرخشان ترین هایشان توکلی بود. در نطق نخست توکلی، ایستادگیش بر پای آرمان ها گروه تفریط را به تقابل واداشت، تا آنجا که پس از سخنان توکلی یکی از نمایندگان خواست تا اعتراض کند و تذکر مثلا قانونی بدهد که «توکلی باید در دفاع از کابینه سخن می گفت اما فحوای کلامش مخالفت با کابینه بود» که البته هیئت رئیسه تذکرش را وارد ندانست. این در حالیست که متن نطق توکلی سرشار از تاکید بر تعامل و همکاری با دولت بود و مخصوصا مسئله «واقع گرایی». تا آنجا که تصریح کرد «باید بدانیم این کابینه حسن روحانی ست نه مثلا کابینه لاریجانی یا حداد عادل». همانطور که این تاکید توکلی بر تعامل، گروه افراط را به تقابل واداشت تا تیتر بزنید: وقتی «ارزش‎های» برخی سیاسیون، با تغییر «روش‎» دولت‏ها متحول می‎شود. در این گزارش رجانیوز سعی می کند به مخاطب حزب اللهی خودکه هنوز خیلی از توکلی متنفر نشده القا کند که توکلی رنگ عوض کرده و دیگر حزب اللهی نیست.




این در حالی ست که اگر کسی یک بار متن این نطق را بخواند می فهمد او نه از مواضع انقلابی خود کوتاه آمده نه از سر مماشات سخن گفته و موافقتش کاملا مشروط است. برای مثال او اولین شرط را فتنه گر نبودن بیان کرده و _هرچند کاملا منطقی و مودبانه ولی_ به صراحت گفته:

«
جمهوریت و اسلامیت جانمایه قانون اساسی است و فتنه¬گری سال 88  اولا مصداق کاملی از عدم التزام به قانون اساسی و ثانیا تقابل با جمهوریت نظام و ثالثا اقدامی ضدامنیت ملی بود. بنابراین كساني كه در عرصه قدرت نه به قانون تمكين كردند و نه دستور ولي فقيه را حرمت نهادند و به قشون كشي خياباني براي پيشبرد اهدافشان دست زدند، یا کسانی که هنوز خود را در صف آنها بدانند براي عضويت در اين كابينه صالح نيستند.  بحمدالله قاطبه پيشنهاد شدگان وفادار به قانون اساسي‌اند، ولي چند مورد استثنا وجود دارد كه اساسا قابل بررسي نيستند.

هر كس آزاد است در باره ناامني ها و خیانت های پس از انتخابات که میدان را حتی برای منافقین روسیاه مهیا کرد، تحليل خودش را داشته باشد، آن را فتنه گري بداند يا حق طلبي، ولي وقتي بخواهد به عنوان يك سياستمدار در قدرت نقش ايفا كند، بايد وفاداريش به ساختار قانوني نظام احراز گردد. البته از اين بپرهيزيم كه به هر كسی این انگ را بچسبانیم.
»


متن کامل این نطق مهم و تاریخی قطعا خواندنی و توصیه کردنی ست.

درسی که از این نطق ها و بازتاب هایش می گیرم: هرگاه دیدیم گروه افراط و گروه تفریط همزمان و آن هم به خاطر یک موضع، به کسی حمله می کنند می توانیم مطمئن شویم او در مسیر عدالت حرکت می کند.


ماجرای نطق دوم: پیش از روز رای اعتماد شنیده بودم که دکتر توکلی نه تنها با وزیر نفت موافق است بلکه تلاش می کند تا جو منفی قدرتمندی که علیه او _بیش از هر وزیر دیگری_ وجود دارد را از بین ببرد. که مطمئنم این تلاشش بیشتر از نطقش موثر افتاد! . وقتی روز رای اعتماد رئیس مجلس نام توکلی را هم جزو مخالفان گفت من مطمئن بودم اشتباه شنیدم. امروز را کاری ندارم اما اگر در آینده کسی دلش خواست بداند آیا امکان دارد یک سیاستمدار بتواند بین سیاست و اخلاق جمع کن، حتما یک بار فیلم نطق دوم آقای توکلی در مخالفت با جناب آقای زنگنه را ببیند. این سخنان توکلی بیش از پیش پنبه ی «ریا کاری» های گروه افراط و گروه تفریط را زد. وقتی پای تلویزیون می دیدم این مرد چطور  «زبان ملامتگر طرفداران روشنفکر موقتش» و «عینک تیزبین رسانه های تلخ زبانِ نان به نرخ روز خور» را فراموش کرده با حالی منقلب و حالتی خاص به گونه ای سخن می گوید که انگار تنها در محضر خداست، دیدم قیام برای خدا، هم امکان تحقق دارد هم برکت دارد. قیام آن روز توکلی برای حقیقت و صداقت خود یکی از دستاوردهای ساده ی قیام خمینی برای خدا بود.

این را کسی می گوید که پس از شنیدن نطق آقای زنگنه دعا کرد دل نمایندگان به او نرم شود و رای بیاورد.


کاری به رسانه های ضدانقلاب ندارم، یا حتی رسانه های اصلاح طلب، این فقط عکسی است که خبرگزاری نزدیک به آقای لاریجانی با زیرکی برای این مطلب انتخاب کرده. گویی یکی از فرماندهان طالبان دارد دستور قتل عام می دهد!

احمد توکلی زنگنه خبرآنلاین



و همچنین دیدنی ست نظرات توهین و تهدید آمیزی که ذیل این مطلب با امتیازهای بالا برای توکلی نوشته شده. از جمله این نظر: «آقای توکلی یاد آقای آحمدی نژاد با حرفهایش و آمارهایش و قسم هایش بخیر 8 سال چیزی نگفتید چی شده حالا برای یک قسم قیصریه را باید آتش زد» که به امضای 156 نفر هم رسیده و فقط 6 نفر قبول ندارند که توکلی 8 سال در برابر احمدی نژاد چیزی نگفته!




مبارک باد بر ما دموکراسیِ تکنولوژیکِ بشر و آزادیِ همج الرعاع پرور