اخوان خوان : اخوان ثالث و امام خمینی
ویژه-روزنامه ی چهارم

مهدی اخــوان ثالث + امام خـمینی
مقدمه 1
«روشنفکر با حکومت، یا بر حکومت؟» این جمله و نظایرش را از روشنفکران بسیار شنیده ایم. یک سطر بسیار زیبا و شیک، با مفهومی عمیق و جنجالی، قابل استفاده در بالای مقاله های روشنفکری. یعنی کل تاریخ روشنفکری را بگردید عمرا همچین جمله ی زیبا و حکیمانه ای پیدا کنید. بس که این جماعت بی خلاقیتند. و به همین خاطر هی همین جمله را تغییر می دهند و به شکل های گونه گون در مقاطع گوناگون استفاده می کنند. حتی یادم می آید استاد روشنفکر ما در گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی ( جناب آقای محمد سعید حنایی کاشانی ) قدیم ها یک مقاله نوشته بود با چنین عنوان و محتوایی (روشنفکران در قدرت يا بر قدرت؟) ، این مورد را چون آشنا بود اشاره کردم و الا نظایر بیش از این حرف هاست. و حال آنکه این جمله از کیست؟ خب معلوم است، وقتی موضوع یادداشت ما زنده یاد اخوان ثالث است گوینده هم اوست دیگر (البته تا آنجا که من مطالعه کرده ام و ماخذ پیشتری نیافتم). و داستانش: اوایل پیروزی انقلاب آقای خامنه ای به دو شاعر زنگ می زند و می گوید «دوستان عزیز! حالا که انقلاب به پیروزی رسید نوبت شماست که بیایید در صحنه و کار کنید». اولین شاعر که مرحوم اوستا باشد در جواب می گوید «باشد» و خطی می گیرد و خودش را می رساند. دومین شاعر که اخوان باشد می گوید «هه! دوستی سر جایش، ولی آسدعلی آقا یک سوال: روشنفکر با حکومت یا بر حکومت؟» آقای خامنه ای در جواب کم نمی آورد و می گوید: «خب شما هم بیایید و برحکومت باشید، آخه کسی از شما با آن سبیل در رفته ی زندیقی ات نمی خواهد بیایی "خمینی ای امام" بخوانی که. شما بیا بر حکومتِ سلطه ی استکبار جهانی ضدانقلابِ خونخواره ی پلید باش». بقیه ی داستان را هم به طور دقیق نمی دانیم. اما دیالوگ ها نقل به مضمون هستند.
مقدمه 2
گاهی به این فکر می کنم که تاثیرگذارترین های عصر ما بر فرهنگ و هنر ایران، اول امام خمینی(ره) بود و بعد مهدی اخوان ثالث. حالا شاید کمی اغراق باشد. اما مخصوصا در حوزه ی هنر چنین چیزی وجود دارد، و مخصوصا در گستره ی هنر اجتماعی و انقلابی. وقتی شعرهای شاعران انقلابی یا اجتماعی سی چهل سال اخیر را مرور می کنیم کمتر شاعر موفقی را می بینیم که از زیر سایه ی این دو نام بیرون باشند. تاثیر امام را که همه میگویند و قبول دارند. در مورد تاثیر اخوان هم شاعرانی مثل محمدرضا شفیعی کدکنی، علی معلم، حسین منزوی، قیصر امین پور، سید حسن حسینی، یوسفعلی میرشکاک، مرتضی امیری اسفندقه و خیلی های دیگر به صورت آشکار و شاعرانی مثل محمد علی بهمنی، علیرضا قزوه، فرید اصفهانی و محمد کاظم کاظمی به صورت غیر مستقیم راه اخوان را در شعر ادامه داده اند. فقط چند اسم مثل سلمان هراتی، نصرالله مردانی و زکریا اخلاقی می ماند که نمی توانیم خیلی محکم درباره ی تاثیرشان از اخوان صحبت کنیم.
مقدمه 3
وقتی دقیق می شوم می بینم پیام امام و اخوان هردو به عنوان دو انسان آزاده، نفی انفعال در برابر بیگانگان و اثبات اتکا بر خویشتن بود. امام و اخوان بیشتر از اینکه برای ما هویت بسازند، سعی کردند تا هویت حقیقی ما را به ما نشان دادند. و البته که تاکید امام پیشتر بر اسلام و تاکید اخوان بیشتر بر ایران بود. و البته که خود اخوان هم پس از انقلاب (با توجه به شعرهای متاخرش) بسیار تحت تاثیر فرهنگ انقلاب اسلامی مردم و ولایت امام خمینی قرار گرفته بود.
مقدمه 4
گاهی خیال می کنم امام هم شعرهای اخوان را می خوانده است. شاهدم این بیت از یکی از غزلهای عارفانه ی امام است:
وعده ی دیدار نزدیک است یاران مژده باد
روز وصلش می رسد ایام هجران می رود
این بیت ما را یاد چه شعری می اندازد؟ «وعده ی دیدار نزدیک است»؟ البته که نیمایی عاشقانه ی مشهور اخوان:
لحظه ی دیدار نزدیک است
باز می لزرد دلم دستم ...
آنچه مقدمه ها برای آن بود
قطعه ی زیر را زنده یاد اخوان ثالث با عنوان «خمینی ای امام» هنگام بیماری امام خمینی سروده است. آن هم دوره ی اول بیماری ایشان در آغاز انقلاب (سال 58 و عمل قلب). و ظاهرا همان روزها در روزنامه ی کیهان منتشر شده است. من متن شعر را در دو کتاب هم که مجموعه سروده های شاعران درباره ی امام خمینی بود پیدا کردم. یکی «حدیث عشق» (1374) و دیگری «آفتاب در آیینه» (1378) . لازم به ذکر است که هر دو کتاب مخصوصا دومی شعر را ناقص آورده اند، و اینجانب پس از درج پستم آن چند بیت مفقوده را با جستجوی اینترنتی در وبلاگ شعر و کودکی پیدا کردم (هرچند که ایشان ماخذی برای شعر ننوشتند ). و اینک آن قطعه ی کمتر دیده شده:
خمینی ای امام و رهبر خلق
وجود ارجمندت بی بلا باد
از این بیماری اندک که داری
تو را از فیض و لطف حق شفا باد
تو راح خلقی و روح خدایی
تنت در سایه ی حفظ خدا باد
چو هستی اعلم و اتقای عالم
دعا گویت روان اتقیا باد
تو در خط علیّ مرتضایی
نگهدارت علی مرتضی باد
تو در راه شهید کربلایی
هوادارت شهید کربلا باد
تو تنها یادگار از اولیائی
مدد کارت امیر اولیا باد
امامیّ و امین کبریایی
وجودت در امان کبریا باد
دعای ملتی باشد به جانت
که جانت در سلامت زین دعا باد
تو راه انبیا پوئی درین عهد
که همراه تو روح انبیا باد
تو کوشی در رضای خلق و خالق
صلاح ملک، حاصل زین رضا باد
تن و جان تو از هر درد و رنجی
رها باد و رها باد و رها باد
پناه خلق محروم جهانی
پناهت خالق عز و علا باد
الا ذات شریفت تا بسی سال
به حفظ از آفت ارض و سما باد
به جام دشمنانت دور و نزدیک
هماره شربت مرگ و فنا باد
به کام دوستانت هر که، هرجای
شراب شادی و شوق و صفا باد
چو خلق و ملک ما را رهنمایی
خداوندت درین ره رهنما باد
تو ما را یادگار از منجیانی
که ذات بی مثالت را بقا باد
نگهدار وجود فیض بارت
خدا بود و خدا هست و خدا باد
پینوشت: انصافا 95 درصد متن این پست را در همان سومین روز نوشته بودم، اما به تقدیر حضرت ِ «خام کن ِ پخته ی تدبیرها» سفری ناگهان، پرتم کرد به سبک اصفهان، و «زیارتگاه ارباب دل»؛ که نتوانستم این پست را بارگذاری کنم و طلسم هر روز-نگاریم شکسته شد. اما احتمالا با اعتماد به نفس، خودم را بزنم به آن راه و این ویژه نامه را ادامه بدهم. که چقدر دوست داشتم ببینم می توانم هر روز پشت سر هم کار کنم یا نه.
پینوشت بعدی: به همه ی هم وطنان، و آدم خوب های سراسر جهان، برگزاری این نشست عدم تعهد اینها را در تهران تبریک می گویم. چون واقعا از ته قلب و صمیم دل خوشحالم و این اتفاق را هم برای ایران هم برای تمام جهان خوب و خاص و مهم و مبارک می دانم.




اینجا نخستین وبلاگ جدیام بود. بلاگفا که خراب شد، بخش عمدهای از مطالبم پاک شد. بخشی از مطالب پاک شده اینجا را توانستم بازیابی کنم و در یک «به رنگ آسمان» دیگر در «بیان» بارگزاری کنم. یک وبلاگ تازه هم با نام «در آن نیامده ایام» در بیان و اینستاگرام راه انداختم و هماکنون در آن حوالی مینویسم.