زندگی با امید


ادامه نوشته

گزینه اصلی هاشمی

یادی از رشته کوهی از تقوا و تدبیر و دانش و بینش

حسین جلالی رئیس دفتر آیت الله مصباح یزدی

محض تبرک و تیمن و تیمم و تبسم یادی کنیم از ریاست با فخامت دفتر حضرت مولانا علامه الامام مصباح یزدی (روحی و راسی له الپای دار) اعنی: حضرت حجه الاسلام و المسلمین دکتر حاج شیخ حسین جلالی اعلی الله مقامه الزکیه که مفتخرند به اینکه نامشان اشبه الاسما است به نام خانوادگی سیدناالاستاد الدوکتور سعید «جلیلی» (حشرهم الله مع الیکدیگر فی الکرسی التدریس المعتبر فی «المکتبه امام صادق» اَو «مدرسه امام خمینی»).

آقای جلالی سه روز قبل از انتخابات در مصاحبه ای خواندنی تصریح کردند:


«
آقای هاشمی نظر به آقای روحانی و عارف ندارد و ما نباید از این دو فرد بترسیم ... بنابراین اصلاح طلبان امید دارند تا دکتر عارف و آقای روحانی انتقادات و اشکالاتی را از نظام مطرح کرده و عملکرد نظام را تخریب کنند و در نهایت انصراف دهند تا بتوانند رأی واقعی شان را در سبد آن اصولگرای مد نظر حداکثری یا حداقلی آقای هاشمی هدایت کنند ... معتقدم کسانی که دلشان برای گفتمان اصولگرایان می سوزد، باید به وحدت برسند و توصیه می کنم  اگر که دکتر ولایتی می خواهند در دام خطرناکی قرار نگیرند تصمیم واحدی را با دکتر جلیلی بگیرند چرا که قالیباف کاندیدای خطرناک هاشمی و اصلاح طلبان است ... گزینه اصلی آقای هاشمی و اصلاح طلبان، دکتر قالیباف است و دستهای مخفی اصلاحات پشت سر دکتر قالیباف سنگر گرفته اند و بنا دارند تا رأی اصلاح طلبان را به سبد قالیباف هدایت کنند»

غیبگویی نیست

الیاس نادران

اثر دوم انتقال اختلافات از راس جریان اصولگرائی به بدنه اجتماع است که این وحدت شکنی و افتراق اجتماعی و گسست میان متدینین، اثر قهری تمامیت خواهی و ادعای «محور حق بودن» برخی سیاسیون است.
ادامه نوشته

ابطال پذیری، جبهه پایداری و مخالفان حکومت

کارل پوپر

به نظرِ خیلی ها «کارل پوپر» _متفکر اتریشی-انگلیسی معاصر_ فیلسوفِ خیلی بزرگی نیست. و به نظر خیلی ها اصلا فیلسوف نیست. حتی کسی را می شناسم که می گفت: «اون که اصلا آدم هم نیست». برخلاف مواضع پیشین بعضی ها هم _مثلا بعضی از روشنفکران ایرانی_ مقامی برای او قائلند که برای خدا هم قائل نیستند. در جو فلسفی-سیاسی ایران (و مخصوصا در حیطه ی رسانه ایش نه حوزه آکادمکیش) دعواهایی حول محور ایشان و سخنانشان شکل گرفته است، بیشتر به خاطر مباحث مطروحه در کتاب «جامعه باز و دشمنان آن». یعنی آن بخش از شخصیت فکری ایشان که ما در این یادداشت اصلا هیچ کاری با آن داریم. ما اینجا با «منطق اکتشافات علمی» کار داریم و می خواهیم سراغ چهره ی ارائه شده از پوپر در حوزه «فلسفه ی علم» و نظریه و مکتب «ابطال گرایی» برویم، توشه ای برگیریم و بر گردیم.

اگر بخواهم خیلی ساده و مختصر بگویم: ابطال گرایی شاخه ای از «تجربه گرایی» است و در نظر ابطال گرایان «علم» یعنی یک فرضیه ی موقت برای توصیف جهان، تا وقتی که ابطال نشده است. اما این فرضیه یک شرط اساسی دارد و آن اینکه باید «ابطال پذیر» باشد. یعنی منطقا ممکن باشد که نظریه ی ما با یک تجربه و مشاهده ابطال شود. چرا باید ابطال پذیر باشد؟ چون علم است و علم باید قدرت پیشبینی داشته باشد. با بررسی دو مثال ساده تفاوت یک «نظریه ی ابطال پذیر» را با یک «نظریه ابطال ناپذیر» روشن  می کنیم. به این دو جمله دقت کنید:

1 «شاید مرد روی طبقه یکی مانده به آخر سفارت روسیه هم به همین فکر میکند.»

2 «با پادر میانی برخی از بزرگان اصولگرایی علی اکبر ولایتی، سعید جلیلی و محمد باقر قالیباف به نفع محسن رضایی کنار می‌کشند.»

فرض را بر این بگذارید که هر دو گزاره ی بالا صادق است. یعنی راست است. اما برای یک ابطال گرا مهم این است که یک گزاره حرف جدیدی داشته باشد در غیر این صورت بی ارزش است و نباید آن را علم نامید.

گزاره ی دوم به خودی خود مشخص است که می تواند رد یا اثبات شود. یعنی ما می توانیم از آقایان ولایتی، جلیلی و قالیباف بپرسیم آیا شما قرار است به نفع آقای رضایی کنار بروید؟ چه پاسخ مثبت باشد چه منفی، چه خبر سایت تابناک راست باشد چه دروغ، مشخصا چیزی به دانش ما اضافه شده است. چه از طریق اثبات فرضیه چه از راه ابطالش.

و اما گزاره ی نخست چی؟ اگر ما خودمان را به مرد ایستاده روی طبقه ی یکی مانده به آخر سفارت روسیه برسانیم [البته! ایستادن «روی طبقه ی یک مانده به آخر» یک ساختمان مستلزم ایستادن «توی طبقه ی آخر» همان ساختمان است! شاید منظور نویسنده «ایستادن توی طبقه ی یکی مانده به آخر سفارت روسیه» بوده است] و از او بپرسیم آیا تو هم به «همین» فکر می کنی؟ پاسخ او هرچه باشد، چه آری چه نه، آیا از رهگذر آن نظریه ی مطروحه در سایت رجانیوز _چه راست چه دروغ_ چیزی به دانش ما اضافه شده است؟ به تعبیر ابطال گرایان آیا آن نظریه ابطال پذیر است؟ یعنی پاسخی وجود دارد که بتوانیم آن را ابطال کنیم؟ دو حالت که بیشتر ندارد، مثلا اگر مرد روسی بگوید: «نه! من داشتم به خاطرات برف بازی با همسرم در تابستان فکر می کردم» سایت رجانیوز می گوید: «خب ما هم گفتیم که «شاید» دارد به همین فکر می کند، نگفتیم که حتما!» و اگر مرد روسی بگوید «آری آری! من هم با دیدن جمعیت میلیاردی طرفداران دکتر جلیلی به همین فکر می کردم» سایت رجانیوز می گوید «دیدید؟! دیدید پیش بینی ما درست بود؟!».

ابطال گرایان تبیین کردند گزاره هایی از نوع گزاره ی نخست [تحلیل رجا نیوز] که فاقد ارزش پیشبینی هستند علم نیستند. به درد نمی خورند. و گزاره هایی مثل گزاره های دوم [خبر تابناک] چون ابطال پذیر هستند ارزشمندند و علم.

مثالهای دیگر:

خرمایی در این جعبه وجود ندارد ---> ابطال پذیر ---> چون با تجربه و مشاهده احتمال ابطالش وجود دارد

خدایی در این جهان وجود ندارد ---> ابطال ناپذیر ---> چون با تجربه و مشاهده احتمال ابطالش وجود ندارد

[ به قول حکیم ابوالقاسم:

به بینندگان آفریننده را
نبینی، مرنجان دو بیننده را
]

حاج آقا در انتخابات ثبت نام نمی کند ---> ابطال پذیر

حاج آقا یا در انتخابات ثبت نام می کند یا نمی کند ---> ابطال ناپذیر

 

ترفند اصلاحات موضعی

همچنین در نظر ابطال گرایان یکی از خطرات پیش راه پیشرفت علم و نظریه ی ابطال گرایی «اصلاحات موضعی» است. یعنی توجیهاتی که سعی می کند برای نجات نظریه از ابطال شدن هی آن را ابطال ناپذیرتر کند. چیزی شبیه ایرادهای بنی اسرائیلی که مانع تحقق بندگی می شد. مثلا یک نفر ادعا کند که «در تهران گربه وجود ندارد». وقتی یک گربه نشانش دادیم بگوید : «نه منظورم گربه ی چاق و خنده دار بود» وقتی گربه ی چاق و خنده دار پیدا کردیم و گذاشتیم روی میز بگوید: « نه آقاجان! منظورم گربه ی چاق خنده داری بود یک پاش هم بلنگه» وقتی گربه ی چاق خنده دار لنگان را در پاکت تحویلش دادیم بگوید «نه آجان! منظورم گربه ی چاق خنده دار لنگانی بود که بیش از پنج تا کتاب شعر سپید نوشته باشد» آن وقت یک ابطال گرا می گوید: «آخه دوست عزیز! گرفتی ما را؟ خسته نشدی واقعا با این نظریه دادنت؟ اصلا روت میشه ادعا کنی داری نظریه میدی؟»

نقل شده است «پوپر» در سن سیزده سالگی عضو حزب سوسیالیست اتریش شد و سعی کرد مثل بسیاری از نوجوانان و جوانان جو زده ی آن روزگار یک مارکسیست تمام عیار و البته مدعی خشونت ستیزی و روشنفکری باشد. کاری به این نداریم که او در 17 سالگی از این حزب استعفا می دهد، ایشان در همین بحث مثالی تاریخی از همین حزب مطرح می کند. [اول اشاره کنم که یک حزب سوسیالیستی یعنی پیروی از مارکسیسم، یعنی برای فهم مناسبات سیاسی اقتصادی متد (روش) داریم، و فلسفه ای آمده به همه ی اینها فکر کرده و برای همه اش بیشتز از آقای رضایی برنامه ریزی کرده است.] حالا یک چنین حزبی با چنان پشتوانه و ادعایی و با رهبرانی که همه خود را حکیم می دانند؛ مواجه می شود با دستگیری تنی چند از دانشجویان عضو حزب. این موقعیت برای یک حزب برخاسته از فلسفه ای محکم و مقتدر و صاحب نظریه های قطعی، یک موقعیت ساده است. یعنی آنها باید جواب را از قبل در آستین داشته باشند که اینجا «پرولتاریا» چگونه باید دولت را شکست دهد. در نتیجه حزب چپگرایان اتریش فکر می کند و بعد قاطعانه می گوید «تنها راه آزادی این زندانی ها تظاهرات گسترده ی مردمی علیه حکومت است، طبق نظریه های ما حکومت اگر این خروش مردمی را ببیند منفعل می شود و ظرف چند روز برای کاهش اعتراضات دانشجوها را آزاد می کند.» در نتیجه حزب یک فراخوان گسترده برای برپایی یک تظاهرات با شکوه می دهد و طرفداران هم با دیدن این بیانیه انگار که آیه ای محکم را دیده باشند همه در موعد مقرر با دلی آرام و قلبی مطمئن به برنامه ریزی دقیق حزب، به خیابان ها می ریزند. قصه که تعریف نمی کنم، داستان را نگه داریم ببینیم تا الآن چی شد:

تا الآن ما یک نظریه ی ابطال پذیر داریم. آن هم اینکه: «اگر مردم در تظاهرات شرکت کنند زندانی ها آزاد می شوند» از ساختار این نظریه مشخص است که می تواند مورد ابطال واقع شود، در صورتی که مردم شرکت کنند و زندانی ها آزاد نشوند. حالا هدف حزب چیست؟ که بگوید «ما بر حقیم و درست از آب در آمدن این پیشبینی می شود دلیل حقانیت ما». این هم دیگر گزاره ی ابطال پذیر. حالا ادامه ی داستان:

از قضا حکومت با دیدن جمعیت معترض اتفاقا سر خشم می آید و فرمان تیراندازی صادر می کند. کشتار فجیع و گسترده ای صورت می گیرد، مردم متفرق می شوند و در نهایت نه تنها آن چند دانشجو آزاد نمی شوند بلکه تعداد بسیار بیشتری هم در روز تظاهرات دستگیر می شوند. حالا ابطالگرا چه می گوید؟

می گوید: دم شما گرم، خسته نباشید بچه ها، درست است نظریه تان ابطال شد ولی مهم این است که ابطال پذیر بود و حالا با ابطالش علم پیشرفت می کند. یعنی ما می فهمیم سوسیالیسم راه اشتباهی را در پیش گرفته. چون نمی تواند پیشبینی کند، و این نکته برای ما، با شکسته شدن این اصل که تنها راه آزاد شدن چند زندانی تظاهرات گسترده است، ثابت شد. اما چه اتفاقی افتاد که حرص پوپر از هم حزبی هایش درآمد؟

حزب پس از آن واقعه به جای عقب نشینی و قبول اشتباه و رد روش های سوسیالیستی در بیانه ی جدیدش گفت: «ملت قهرمان اتریش! پرولتاریای انقلابی زحمت کش! برخورد خصمانه ی رژیم پلید خونخوار حاکم بار دیگر حقانیت وعده ها و  تحقق اراده ی حزب سوسیالیسم را ثابت کرد، این خون های ریخته شده همگی نشانه ی ترس و زبونی و انفعال حکومت و پیشرفت و قدرت حزب و پرولتاریای قهرمان است. امروز سخن ما _یعنی بر حق نبودن حکومت و حقانیت ما_ بار دیگر ثابت شد. و من الله التوفیق. یاحسین میرمحسن.»

اینجاست که پوپر اعتراض می کند که: «نه نه نه نه! اشتباه نکن، این توجیهات باعث می شود که شما هر وقت هرجور دلتان خواست نظریه بدهید و در فرجام هر اتفاقی افتاد آن را به نفع خودتان تفسیر کنید، با این اصلاحات موضعی نظریه ی شما ابطال ناپذیر می شود و دیگر به درد نمی خورد»

 

و اما بعد

در عرصه ی سیاست «ارائه ی گزاره های ابطال ناپذیر»، و یا «اصلاح موضعی یک گزاره ی ابطال پذیر برای ابطال نشدنش»، ابزارهایی هستند که بسیاری از «دروغگویان زیرک و پر رو» برای فریب مردم و حق نشان دادن حقیقت باطل خود از آن استفاده می کنند. ایشان برای مصون ماندن ادعاها و وعده ها و پیش بینی هایشان از «محک تجربه»؛ و گریز از روسیاهی و بی اعتباری؛ سخنان خود را اینچنین اظهار و یا توجیه می کنند. در صورتی که یک حرف آنگاه ارزشمند است و آنگاه مفید فایده است که خبر جدیدی از عالم به ما بدهد، و این ویژگی گریزی ندارد از که این سخن ما ضرورتا «آزمون پذیر» باشد.

در روزگار ما هم دو گروه که بیش از دیگر گروه ها از حق و حقیقت به دورند، بیش از دیگر گروه ها هم سراغ این ابزارها می روند. عجیب اینکه این دو گروه ادعا می کنند از یکدیگر بسیار فاصله دارند، در حالی که در بسیاری از مسائل از جمله این مسئله می بینیم گروه افراط و گروه تفریط به هم چسبیده اند. چرا که چه از این طرف بام بیافتی و چه از آن طرف بام، سرانجام افتاده ای! . یک گروه تندروهای انقلابی هستند که ما در تیتر «حزب پایداری» را به خاطر درخشش این روزهایش به نمایندگی از آنها برگزیدیم و خیلی لطف کردیم آن بالا ننوشتیم «خوارج». گروه دیگر هم گماشتگان امریکا و انگلیس و سخنگوهایشان و همچنین دیگر کینه توزان بی منطق جمهوری اسلامی اند که ما همه را در عبارت محترمانه ی «مخالفان حکومت» جمع زدیم.

من اینجا فقط چند مثال می آورم، اما شما خودتان هروقت با اظهار نظر این دو گروه مواجه شدید هر چقدر هم که سخنانشان به نظر جالب می آمد توجه کنید که اولا آن سخن ابطال پذیر است یا نه؟ و اگر به نظر هم ابطال پذیر می آمد ببینید آیا با توجه به سخنان قبلی خودشان (مثل مثال گربه ی لنگان) این یک اصلاح موضعی نباشد؟


مثال اول

یک : چون احمدی نژاد گزینه ی رهبر است رای نمی آورد ---> ابطال پذیر

دو : حالا که احمدی نژاد رای آورد پس تقلب شده است ---> ابطال ناپذیر (به مدد اصلاح موضعی)


مثال دوم

یک: روحانی گزینه ی هاشمی است و جلیلی گزینه ی خامنه ای، چون نظام جمهوری اسلامی متقلب است جلیلی رای می آورد ---> ابطال پذیر

دو: روحانی گزینه ی هاشمی است و جلیلی گزینه ی خامنه ای، حالا که روحانی رای آورده است پس مردم به رهبر نه گفته اند. ---> ابطال ناپذیر (به مدد اصلاح موضعی)

لینک مرتبط: سخنان دختر آقای هاشمی پس از انتخابات 88
لینک مرتبط: سخنان همسر آقای هاشمی پیش از انتخابات 92

 

مثال سوم

ضدانقلاب پیش از انتخابات:
از آنجا که نظام جمهوری اسلامی متقلب است هیچ یک از مردم ایران در انتخابات شرکت نخواهد کرد
---> ابطال پذیر

ضدانقلاب پس از انتخابات:
حالا که مردم شرکت کردند؛ رای آوردن روحانی یعنی نه ی بزرگ مردم ایران به مقاومت
---> ابطال ناپذیر (به مدد اصلاح موضعی)


مثال چهارم

یامین پور پیش از انتخابات: عده ای میگویند باید آراء برای قالیباف ریخته شود تا در برابر روحانی شکست نخورد. حتی برخی از کسانیکه برای رأی دادن به جلیلی حجت شرعی دارند هم ممکن است با این استدلال متقاعد شوند. ولی این حرف ها بی مبناست و اشتباهی استراتژیک است. روشن است که انتخابات دو مرحله ایست و هیچ کاندیدایی به هیچ وجه نخواهد توانست بیش از نیمی از آراء را کسب کند.

ترجمه:
به قالیباف رای نمی دهیم چون نظرسنجی ها دروغ اند، رای جلیلی و روحانی با هم تفاوتی ندارد و رای قالیباف بیشتر از جلیلی نیست.
---> ابطال پذیر


یامین پور پس از انتخابات: قالیباف در کانون قدرت و ثروت بود. ما از رای دادنمان به جلیلی پشیمان نیستیم. دست کم گفتمان اصیل انقلاب نماینده ی درخوری داشت. نماینده ای که برساخته ای رسانه ای نبود. ما دربرابر معیارهای روشن رهبری، تقلب گفتمانی نکردیم تا با تعبیر بی مبنای صالح مقبول، همه چیزمان بر باد نرود.

ترجمه:
به قالیباف رای ندادیم چون متقلب گفتمانی بود. هرچند که رای قالیباف و روحانی خیلی بیشتر از جلیلی بود.
---> ابطال ناپذیر (به مدد اصلاح موضعی)



مثال پنجم

حجه الاسلام پناهیان پیش از انتخابات:
به جلیلی رای می دهم؛ چون انتخابات خواه ناخواه به دور دوم کشیده می شود.
---> ابطال پذیر

حجه الاسلام پناهیان پس از انتخابات:
به جلیلی رای دادم؛ چون ما مامور به وظیفه بودیم نه نتیجه.
---> ابطال ناپذیر (به مدد اصلاح موضعی)

 

مخلص کلام اینکه: آنگونه که ایشان اظهار نظر می کنند امکان ندارد اتفاقی در جهان خارج بیافتد که درستی یا نادرستی سخنانشان آشکار شود، و ایشان با استفاده از «اصلاحات موضعی» وانمود می کنند همیشه بر حق اند و معصوم. به همین خاطر من مرده شما زنده، روزی را نخواهید دید که ایشان از دیگران عذرخواهی کنند، یا دست کم مدتی سکوت.

رفقا! دوستان! هموطنان! روزگار ما روزگاری مسخره، و سرزمین ما دهکده ای ویران خواهد بود اگر فکر کردن را به دیگران بسپاریم. نباید بگذاریم رسانه های جمعی وابسته به اهوای احزاب، برای ما تصمیم بگیرند. اینگونه خودشان هم ما را زمین می زنند هم می خواهند بلندمان کنند. احمق است آن کس که مرهم از کسی قبول کند که از او زخم خورده. که دست دوستی کسی را بگیرد که خودش زیر پایش را خالی کرده. وقتی فکر نکنیم، وقتی بحث منطقی نداشته باشیم،  وقتی به کودکانمان به جای مفهوم جهل و کفر و زشتی، مصداق هایش را فقط نشان بدهیم، قطعا سرنوشت ما و فرزندانمان بسیار آسیب پذیر خواهد بود. وقتی در طول سال با سیاست بیگانه باشیم و تازه شب انتخابات بخواهیم برای خود آرمان و قهرمانی پیدا کنیم، قطعا بازی می خوریم.

 

 

 

 

پیشنهاد برپایی یک اردوی جذاب

عکاس: Duncan Galbraith

من معتقد بودم _و هم اکنون هم تاحدی هستم_ که امروز روز سرزنش نیست. مخصوصا سرزنش مردم. پیش خودم فکر می کردم این رجانیوزی ها، این پایداری چی ها، این بلندگوهای پرشور _و متاسفانه بعضا کم شعور_ جوانان حزب اللهی پس از انتخابات و با روشن شدن دلایل حقه ی ما «تکنوکرات های ساکت فتنه ی نظرسنجی باف»، قطعا از رفتار و گفتار خود شرمنده خواهند شد. قطعا تا مدتی سکوت خواهند کرد. سکوت، نه صرفا به معنای حرف نزدن، دست کم به معنای مدتی به خود وقت دادن برای فکر و فهم و درک و ته نشین شدن اتفاقات و دریافت عمق اشتباهات. اما وقتی آدم می بیند اینها با همان اعتماد به نفس پیشین (و با وقاحتی به اندازه ی وقاحت کسانی که هر وقت رای نیاورند تقلب شده است و هروقت رای بیاورند معنی رای ها یعنی «نه» به حکومت) دارند باز به نظریه ی پردازی و توجیه های احمقانه برای اثبات حقانیت خود ادامه می دهند، همین که آدم می بیند رجا نیوز باز هم از صرافت تخریب قالیباف نیفتاده است؛ قطعا برایشان نگران می شود. توصیه من به برادران پایداری عزیز این است که یک اردوی راهیان نور راه بیاندازند و به هزینه ی آقای محصولی و آنگاه عزیزانی چون آقایان یامین پور، کوچک زاده، رسایی، الله کرم، رامین، طالب زاده، پروفسور بالتازا، پروفسور درخشان، پروفسور لنکرانی، شمقدری پسر، شمقدری پدر و همه ی نویسندگان سایت رجانیوز را سوار اتوبوس کنند و برای مدتی از شهر دور کنند. بی شک حضور پزشک ولایتی هم برای تامین سلامت گردشگران مغتنم خواهد بود. چه اینکه اگرچه بسیاری از حرف ها به خاطر نجابت و بصیرت به رشته ی تحریر در نمی آید، لکن اگر خدای ناکرده یک دلنگران اسلام، یک دلسوخته ی ایران که پیش از این بارها به حضرات هشدار می داد و دشنام می شنید؛ و یا حتی یک نفر که به حرف اینهمه ریش و چفیه اعتماد کرده بود و صادقانه به خاطر اسلام بهشان رای داده بود و کلی برایشان زحمت کشیده بود و حالا پس از انتخابات وهم و دروغ بودن حرف های ایشان را چونان خارپشته ای در گلویش حس می کند؛ بی شک وقتی در خیابان ایشان را ببیند ممکن است مشکلی برایشان درست کند. خطرش قطعا وجود دارد. لذا موکدا درخواست دارم برای حفظ سلامت روانی و جسمانی عزیزان، زودتر این اردو برپا بشود. خرج اتوبوس و ساندیس از آقای محصولی، کلید ویلا از رئیس جمهور منتخب.


اخطار: اتوبوس ها راس ساعت 6 صبح حرکت می کنند.

سران سبز بر باد

هاشمی خاتمی مشایی احمدی نژاد لنکرانی مصباح

تا زمانی که شورای نگهبان نظرش را درباره آشکار شدن شایستگی و صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری نگفته بود، در میان جریانات و افراد مختلف حاضر در میدان، شاهد حضور سه جریان بودیم که هر سه، به نوبه ی خود جریانی عجیب و پیچیده بودند...

ادامه نوشته