می توانیم چشم هایمان را ببندیم

محمدرضا اسحاقی - مراسم نوروزخوانی در مازندران

محمدرضا اسحاقی - مراسم نوروزخوانی در مازندران
بهار؛ بی غلام حسین سمندری


به احترام دومین سالروز درگذشت آخرین بخشی شمال خراسان

مرحوم پرویز مشکاتیان:"...و باز حاج قربان سليماني، آن يل خراساني كه با دوتارش عبادت ميكرد. حاج قربان، نماد فرهنگ اين سرزمين بود. روانش شاد"
امروز سی ام دی ماه دومین سالروز درگذشت آخرین بخشی شمال خراسان ، حاج قربان سلیمانی است . اولین بار اسم حاج قربان را در نوازندگی قطعه ی هشتم آلبوم "شب سکوت کویر "(اثری از "کیوان کلهر" با خوانندگی "محمد رضا شجریان") به همراه نام پسرش "علیرضا سلیمانی" شنیدم . "شب سکوت کویر" همیشه برای من آلبوم شگفتی بوده ، یادم می آید که یک بار که با قطار از مشهد به تهران می آمدم کل آلبوم را یک نفس در راه توی قطار ، مقابل پنجره ی رو به کویر گوش کردم ! . بعد از این فیلمی از دوتار نوازیش همراه با آواز شجریان روی شعرهای باباطاهر دیدم و بعد از آن یک مستند دم دستی از زندگی روستاییش و بعد از آن هم یک آلبوم شگفت انگیز از مقام خوانی و مقام نوازیش.

من عاشق قطعه ی اول این آلبوم هستم ولی قسمتی از قطعه سوم را روی وبلاگ گذاشتم / پیوست به دیوانه
زندگی حاج قربان مخصوصا نیمه دوم عمرش پر از حاشیه بود ، سال 1346 یک روحانی به روستایشان می آید و به او (که از هشت سالگی دوتار می زده و در آن زمان حدود 47 سالش بوده)می گوید نوازندگی حرام است ، حاج قربان دوتار را زمین می گذارد و بیست سال دست به آن نمی زند ، سال 1366 یک روحانی دیگر(که به گفته حاج قربان از آن یکی با سواد تر بوده) به او می گوید دوتار زدن تو مناجات است و حاج قربان این بار در سال 1367 فعالیت دوباره اش را به صورت جدی در تلویزیون در برنامه "اندیشه هنر" آغاز می کند ، از سال 69 تا 71 نوزانده ی برتر جشنواره ی فجر می شود و از آن به بعد در همان جشنواره تا دوازده دوره به عنوان داور شرکت می کند ، بعد از آن در سفرهایش به اروپا ، پدیده و ستاره ی فستیوال اوینیون فرانسه می شود و همچنین مقام برتر جشنواره ی لیون فرانسه را کسب می کند ، نشان فرهنگ درجه 2 را از دست رییس جمهور سابق می گیرد و ... همه ی اینها و خیلی چیزهای دیگر که شاید خیلی هایتان بهترش را شنیده باشید حاشیه ی زندگی حاج قربان را تشکیل می دهد و متن وجود این پیرمرد مومن و روستایی همان "بخشی" بودن است

حاج قربان در کنار همسرش
"بخشی" اصطلاحی ست که به گروهی از دوتار نوازان شمال خراسان می گفتند که علاوه بر دوتار نوازی هم شعر بسرایند هم صدای خوب داشته باشند و بتوانند به زیبایی بخوانند هم قصه های محلی باقی مانده از گذشته را بلد باشند هم بتوانند دوتار بسازند و هم در کنار همه ی اینها از پیراستگی و قابلیت روحی برخوردار باشند که لایق این لقب باشند ، چرا که بخشی نزد آنها به کسی گفته می شود که صاحب یک بخشایش و موهبت خاص الهی است ، مشابه این ویژگی ها را می توان در نوازندگان موسیقی مقامی دیگر نواحی کشور هم مشاهده کرد ، مثلا مرحوم سید خلیل عالی نژاد تنبور نواز کُرد ، به جز نوازندگی هم صدای گرمی داشت و می خواند هم شعر می سرود هم مقید به سلوک معنوی خاصی بود _البته جناب محمد رضا لطفی هم تا حدودی این قابلیت ها را دارد ، مثلا در آلبوم های "قافله سالار" و "رمز عشق" در کنار نوازندگی خوانندگ اثر را هم به عهده دارد(و انصافا هم خوب خوانده) یا شعر تصنیف "وطنم ایران" از آلبوم "وطنم ایران" به خوانندگی "محمد رضا معتمدی" زا هم خودش سروده(و انصافا هم چه بد سروده) و یا شاید بتوان لباس های شرقی و ریش و گیسوی بلند و اظهار نظرهای ضد غرب زدگیش را هم با آن سلوک معنوی و طهارت قلبی نوازندگان مقامی نسبت داد اما وقتی با دقت بنگریم می بینیم این ریش و گیسوی بلند بیشتر شبیه "فرانی و زویی" خواندن غربی ها و گیوه پوشیدن جوان های مزلف تهرانی ست ، چرا که ماهیت موسیقی "ردیف" ذاتا غرب زده است _. شمال خراسان به جز "بخشی" نوازندگان دیگری چوت عاشیق و لوطی هم داشته است که تقریبا هر دو گروه مخصوصا گروه دوم منقرض شده اند ، عاشیق(عاشق)ها نوازنده ی سازهایی چون کمانچه ، سورنا ، و دهل ، و قوشمه (رجوع کنید به : قوشمه نوازی استاد علی آبچوری در قطعه 5 و 6 و ... آلبوم شب سکوت کویر ، که البته جناب شجریان سر آن آلبوم کلاهی بزرگی سر این عاشیق 78 ساله گذاشت : +)بودند و لوطی ها دایره . نکته ی دیگر اینکه نباید دوتار نوازان نواحی شرق خراسان یعنی تربت جام ، تایباد و خواف را با بخشی های شمال خراسان اشتباه کرد ، لقب آن ها اوسا(استاد) بوده است و بزرگانی چون استاد حسین سمندری (بعدا اینجا در موردش نوشتم) از این گروهند
در دهه ی اخیر بسیار می شود که اهالی موسیقی سنتی لب به شکوه می گشایند که "ای داد جوان ها سراغ پاپ می روند ، ای فریاد صدا و سیما مبلغ موسیقی پاپ است ، ای شکوه! ما خودمان موسیقی سنتی داریم" واین درحالیست که این موسیقی به اصطلاح سنتی خودش صد سال است آمده آن هم کاملا تحت تاثیر موسیقی غربی(توسط بزرگانی چون درویش خان و شاگردانش) و موسیقی اصیل و کهن ما همان موسیقی مقامی است که روز به روز بیشتر فراموش می شود

یکی از ویژگی های موسیقی مقامی (مخصوصا در شمال خراسان) وجود فریادهای خشن و پرخاشگر _و نا متعارف به گوش ما_ است که نشان دهنده ی روح یاغی و طغیانگر مردم آن هاست ، این ویژگی به طور خاص در نواحی مرزی و کوهستانی _ که زندگی همیشه همراه با جنگ و سختی بوده است _ وجود دارد . در آلبوم "قلندروار" ، علیرضا افتخاری هم تا حدودی از این فریادها و صداهای خشن استفاده کرده است و هم چنین محسن نامجو در بسیاری از کارهایش (هرچند که نامجو برعکس افتخاری بیشتر تحت تاثیر موسیقی های غربی مخصوصا راک بوده است)
ببخشید اگر یک کم پراکنده شد . یاحق

پنجره اي به رباعي 16
شمشیر که از نیام گل کرد و شکفت
بر شاخه ی انتقام گل کرد و شکفت
خورشید که خواست پیشتر برخیزد
از فرق سر امام گل کرد و شکفت
مرحوم سید محمد عباسیه کهن _ کوه را با صدای من بگذار