بزن مطرب سرودی خوش

محمدرضا لطفی پرویز مشکاتیان
غزلِ «بیا تا گل بر افشانیم» خواجه غزلی ویژه، شاد و قلندرانه است...

ادامه نوشته

یادی از نینوای حسین علیزاده

نوار نینوا حسین علیزاده

نینوای حسین علیزاده از معدود آلبوم هایی ست که آبروی موسیقی ایرانی در سی چهل سال اخیر است...
ادامه نوشته

تصنیف‌های خاطره‌انگیز سراج

حسام الدین سراج رامین کاکاوند

ادامه نوشته

آوازهای ماندگار سراج

سید حسام الدین سراج

ادامه نوشته

فدای نام علی

نصرت فاتح علی خان Nusrat Fateh Ali Khan

خوش به حال کسی که گفت: یاعلی

یادداشتی در معرفی و بررسی آثار و رفتار و زندگی و هنر و شخصیت استاد «نصرت فاتح علی خان»
همراه با 17 قطعه موسیقی برای دانلود: به عنوان گزیده ی آثارش

ادامه نوشته

می توانیم چشم هایمان را ببندیم

محمدرضا اسحاقی مراسم نوروزخوانی در مازندران

محمدرضا اسحاقی - مراسم نوروزخوانی در مازندران

ادامه نوشته

دفاع محمد اصفهانی از محسن چاوشی

محمد اصفهانی محسن چاوشی

ادامه نوشته

چاووشی خوانی

فرهاد محسن چاوشی عصار

به بهانۀ انتشار آلبوم تازۀ محسن چاوشی من خود آن سیزدهم و در تحریص و تشویق هموطنان به خرید آن

ادامه نوشته

یادگار دوست بر صفحه ی موسیقی

بهار


آلبوم «یادگار دوست» را قدیم ها و در دوران کودکی گوش داده بودم. تا حدودی هم سرسری. اخیرا دوستی از زیبایی این آلبوم گفت و با دعوت ایشان به باز شنیدنش فهمیدم چقدر آلبوم شگفت انگیزی است. چه نغماتی، چه آوازها و چه تصنیف های دلنشینی. حیف است از شنیدن چنین آلبومی محروم باشید. مخصوصا در فصل بهار.

آهنگسازی اثر بر عهده ی استاد کامبیز روشن روان است. در اینکه ایشان واقعا سهم گسترده ای در آهنگسازی موسیقی های ارکسترال و سمفونیک و تنظیم های نوین از ملودی های محلی و سنتی و آموزش و پرورش موسیقی پس از انقلاب دارند، شکی نیست. کامبیز روشن روان و آهنگسازانی چون فرهاد فخرالدینی، فریدون شهبازیان، مجید انتظامی و محمدرضا علیقلی هنرمندانی هستند که مخصوصا پس از پیروزی انقلاب اسلامی با نگاهی نو سراغ احیای سنت موسیقایی ایرانی و بازنمایی موسیقی سنتی و نغمات محلی و مقامی این سرزمین رفتند. ایشان را از لحاظ گونه ی موسیقایی نمی توان در ردیف آهنگسازانی چون محمد رضا لطفی، حسین علیزاده، جلال ذوالفنون و امثالهم قرار داد. اما از لحاظ رتبه و جایگاه باید هم ردیف ایشان در تاثیر گذاری بر تحول بزرگی دانست که پس از انقلاب در موسیقی ایران زمین رخ داد. اگر آثار آقای روشن روان را مرور کنید می بینید حتما قطعاتی از ایشان را با صدای خوانندگانی مثل «شهرام ناظری»، «علیرضا افتخاری»، «محمدرضا شجریان»، «محمد اصفهانی» و مخصوصا «بیژن بیژنی» شنیده اید. (اینجا و اینجا کاور چند آلبومشان وجود دارد. اینجا یک مباحث کاملی مطرح شده است. اینجا هم لیست کامل موسیقی فیلمهایشان است که در لینک قبلی این مورد به این کاملی نیست)

 

کامبیز روشن روان

 

خواننده ی «یادگار دوست» جناب «شهرام ناظری» است. دکلمه ی اثر را آقای «عبدالله آقازاده» بر عهده داشته اند و چقدر هم خوب و چقدر هم گمنام. از طرفی با اینکه این آلبوم برای ارکستر تنظیم شده است، اما سه نوازنده برجسته ی موسیقی ردیف دستگاهی هم در جایگاه تکنواز (با عنوان «سولیست») در این آلبوم حضور دارند. تکنوازی «نی» را استاد «محمد علی کیانی نژاد» بر عهده دارد، تکنوازی «تار و سه تار» را «حمید متبسم» و تکنوازی «کمانچه» را «مجتبی میرزاده».

گمان می کنم دستگاه اصلی و محوری آلبوم «ماهور» باشد. نغمات ماهوری، و کلا بعضی آوازهای آقای ناظری، و بعضی ساخته های ارکسترال آقای روشن روان، به خودی خود یک لطافت خاصی دارند. یک حسی دارند که آدم می خواهد صبح ها بهشان گوش بدهد. یا فصل بهار. یا اگر حمل بر شوخی نکنید: بعد از حمام. و یا حتی وقتی که در یک عصر بلند تابستانی بین درخت های بهشت زهرا دراز کشیده باشیم. یا در باغ فین کاشان. یا شاید در سعدیه ی شیراز (که این یکی را هنوز تجربه نکرده ام). و خلاصه هر وقت که حال و هوای «رستخیز» بر آدمی مسلط باشد. شاید هم این فقط حس من است. این حس را به بعضی سه تار نواخته های آقای ذوالفنون هم دارم. و در مجموع آلبوم هایی مثل «یادگار دوست» آقای روشن روان و یا «گل صد برگ» مرحوم ذوالفنون چنین حسی را به طرز شدیدی به من القا می کنند. به خاطر همین هم می گویم حیف است فصل بهار بیاید و شما این آلبوم را  تهیه نفرمایید و گوش نکنید. و به قول آقای اسفندقه : «بهار، اول اسفند می رسد از راه».

تاریخ انتشار اثر برای سال 1364 است و در آلبوم نوشته اند : «به یاد هشتصدمین سال تولد مولانا». عجیب است که آلبوم «گل صد برگ» هم که باز به خوانندگی آقای ناظری است و بر می گردد به سال 1360 هم چنین بهانه ای را با خود داشته است. همین بهانه ی «به یاد هشتصدمین سال تولد مولانا» را عرض می کنم. شاید آن وقت ها چنین چیزی مد بوده است. البته هنوز هم از مد نیفتاده است!

به جز اینکه تمام شعرهای خوانده شده مربوط به جلال الدین محمد بلخی است، از دیگر ویژگی های متمایز کننده و جالب آلبوم _البته بیشتر از نگاه ادبیات_ این است که تمام شعرها در قالب رباعی است. و این به نظرم خیلی جالب است، هم اینکه پیوند قالبی چون رباعی با آن وزن خاصش، با موسیقی تماشایی ست. هم خود اینکه آقای روشن روان یک آلبوم فقط روی رباعی های عاشقانه ی مولوی کار کرده اند. آنهم رباعی هایی که بیشترشان به خودی خود واقعا زیبا و شگرف و عاطفی و تاثیر گذار هستند.از طرفی تعداد رباعی ها هم کم نیست. و به گمانم حدود 23 رباعی در مجموع در این آلبوم ارائه شده است. یعنی شما با داشتن این آلبوم، یک دفتر گزیده رباعیات عاشقانه ی مولانا را هم دارید.

 

آلبوم یاد گار دوست . روشن روان ناظری

رباعی های طرف اول نوار

ای دوست! قبولم کن و جانم بستان
مستم کن و از هر دو جهانم بستان
با هرچه دلم قرار گیرد بی تو
آتش به من اندر زن و آنم بستان

ای زندگی تن و توانم همه تو!
جانی و دلی  ای دل و جانم همه تو!
تو هستی من شدی از آنی همه من
من نیست شدم در تو از آنم همه تو!

هر روز دلم در غم تو زارتر است
وز من دل بیرحم تو بیزارتر است
بگذاشتی ام، غم تو نگذاشت مرا
حقا که غمت از تو وفادارتر است

بر من در وصل بسته می دارد دوست
دل را به عنا شکسته می دارد دوست
زین پس من و دلشستگی بر در او
چون دوست، دل شکسته می دارد دوست

باز آی که تا به خود نیازم بینی
بیداری شب های درازم بینی
نی نی غلطم که خود فراق تو مرا
کی زنده رها کند که بازم بینی؟

خود ممکن آن نیست که بردارم دل
آن به  که به سودای تو بسپارم دل
گر من به غم عشق تو نسپارم دل
دل را چه کنم؟ بهر چه میدارم دل؟

در عشق تو هر حیله که کردم هیچ است
هر خون جگر که بی تو خوردم هیچ است
از درد توهیچ روی درمانم نیست
درمان که کند مرا؟ که دردم هیچ است

من بودم و دوش، آن بت بنده نواز
از من همه لابه بود و از وی همه ناز
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شب را چه گنه ، حدیث ما بود دراز

دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان من است

ای نور دل و دیده و جانم!  چونی؟
وی آرزوی هر دو جهانم! چونی؟
من بی لب لعل تو چنانم که مپرس
تو بی رخ زرد من ندانم چونی

افغان کردم، بر آن فغانم میسوخت
خامش کردم، چو خامشانم میسوخت
از جمله کرانها برون کرد مرا
رفتم به میان و در میانم میسوخت

من درد تورا ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کآن درد به صد هزار درمان ندهم




رباعی های طرف دوم نوار
اندر دل بی وفا غم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد؟
جز غم، که هزار آفرین بر غم باد

در عشق تو ام، نصیحت و پند چه سود؟
زهراب چشیده ام مرا قند چه سود؟
گویند مرا که بند بر پاش نهید
دیوانه دل است، پام بر بند چه سود؟

من ذره و خورشید لقایی تو مرا
بیمار غمم عین دوایی تو مرا
بی بال پر اندر پی تو می پرّم
من که شده ام، چو کهربایی تو مرا

غم را بر او گزیده می باید کرد
وز چاه طمع بریده می باید کرد
خون دل من ریخته میخواهد یار
این کار مرا به دیده می باید کرد

آبی که از این دیده چو خون میریزد
خون است، بیا ببین که چون میریزد
پیداست که خون من چه برداشت کند
دل میخورد و دیده برون میریزد

عاشق همه سال مست و رسوا بادا
دیوانه و شوریده و شیدا بادا
با هشیاری غصه ی هر چیز خوریم
چون مست شدیم، هرچه بادا بادا

دل در غم عشق مبتلا خواهم کرد
دل را سپر تیر بلا خواهم کرد
عمری که نه در عشق تو بگذاشته ام
امروز به خون دل قضا خواهم کرد

از بس که برآورد غمت آه از من
ترسم که شود به کام بدخواه از من
دردا که ز هجران تو ای جان جهان!
خون شد دلم و دلت نه آگاه از من

تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود اندر غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد

سودای تورابهانه ای بس باشد
مدهوش تو را ترانه ای بس باشد
در کشتن ما چه میزنی تیر جفا؟
ما را سر تازیانه ای بس باشد

ما کار و دکان و پیشه را سوخته ایم
شعر غزل و دوبیتی آموخته ایم
در عشق، که او جان و دل و دیده ی ماست
جان و دل و دیده، هر سه را سوخته ایم

 

 

 

محمد بیگلری پور درگذشت



محمد بیگلری پور


ادامه نوشته

موی کنان مویه کنان : چنگ و نای


ادامه نوشته

مقام اصلی ما گوشه ی خرابات است

 

آلبوم ساقی سرمست

 

درباره آلبوم تازه منتشر شده ی «ساقی سرمست»

 

 

ادامه نوشته

در باب موسیقی عاشورایی

این یادداشت مقدمه ی یادداشت بعدی است


نگاهی به وضعیت موسیقی عاشورایی در ایران با بررسی گونه های گوناگون موسیقی
ادامه نوشته

فلسطین | آذربایجان | محسن چاوشی | دانلود

محسن چاوشی 

ادامه نوشته

تصوف و تصنیف

حسین عمومی

ما صوفی صفه ی صفاییم

بی خود ز خودیم و از خداییم


ادامه نوشته

بهار و مرگ قناری؟

یا دقیق تر : دفینه ی موسیقی عرفانی

مراسم خاکسپاری جلال ذوالفنون

ادامه نوشته

تا کی‌ دل‌ من‌ چشم‌ به‌ در داشته‌ باشد ؟

تا کی‌ دل‌ من‌ چشم‌ به‌ در داشته‌ باشد ؟
ای‌ کاش‌ کسی‌ از تو خبر داشته‌ باشد

...

مرتضی امیری اسفندقه

ادامه نوشته

پنجره ای به موسیقی

آلبوم گرفتار علیرضا افتخاری و عندلیبی آلبوم سیم آخر جلال ذوالفنون و بامداد آلبوم خون پاش و نغمه ریز استاد حسین سمندری

معرفی آلبومهای "خون پاش و نغمه ریز"،  "سیم آخر" ، "گرفتار" و نوشتاری در حاشیه شان

ادامه نوشته

شیدا شیدا دوباره شیدا

محمد رضا لطفی

به بهانه ی انتشار آلبوم جدید گروه بانوان شیدا بنام ای عاشقان با آهنگ سازی استاد محمدرضا لطفی و به خوانندگی محمد معتمدی
ادامه نوشته

گاه گاهی هرچه باداباد باید زیستن

تابلو نقاشی شهید چمران

تابلوی "انفجار قلب" اثر مرحوم شهید مصطفی چمران


روزهای معمولی و پریشانیست...انگار همه منتظرند تا اتفاق خاصی بیفت...یک ظهور ناگهانی و غیر منتظره که همه انتظارش را می کشند . همه انتظارش را می کشند ولی انتظارش را ندارند ...

این نوشته ها هم متناسب با این روزها معمولی و پریشان است . متناسب با نویسنده اش...

ادامه نوشته

می‌دمد ماه، دو‌تارم کو ؟

حاج قربان سلیمانی

به احترام دومین سالروز درگذشت آخرین بخشی شمال خراسان

 

 

  1.  

حاج قربان سلیمانی

مرحوم پرویز مشکاتیان:"...و باز حاج قربان سليماني، آن يل خراساني كه با دوتارش عبادت مي‌كرد. حاج قربان، نماد فرهنگ اين سرزمين بود. روانش شاد"

امروز سی ام دی ماه دومین سالروز درگذشت آخرین بخشی شمال خراسان ، حاج قربان سلیمانی است . اولین بار اسم حاج قربان را در نوازندگی قطعه ی هشتم آلبوم "شب سکوت کویر "(اثری از "کیوان کلهر" با خوانندگی "محمد رضا شجریان") به همراه نام پسرش "علیرضا سلیمانی" شنیدم . "شب سکوت کویر" همیشه برای من آلبوم شگفتی بوده ، یادم می آید که یک بار که با قطار از مشهد به تهران می آمدم کل آلبوم را یک نفس در راه توی قطار ، مقابل پنجره ی رو به کویر گوش کردم ! . بعد از این فیلمی از دوتار نوازیش همراه با آواز شجریان روی شعرهای باباطاهر دیدم و بعد از آن یک مستند دم دستی از زندگی روستاییش و بعد از آن هم یک آلبوم شگفت انگیز از مقام خوانی و مقام نوازیش.

موسیقی نواحی شمال خراسان

من عاشق قطعه ی اول این آلبوم هستم ولی قسمتی از قطعه سوم را روی وبلاگ گذاشتم / پیوست به دیوانه

زندگی حاج قربان مخصوصا نیمه دوم عمرش پر از حاشیه بود ، سال 1346 یک روحانی به روستایشان می آید و به او (که از هشت سالگی دوتار می زده و در آن زمان حدود 47 سالش بوده)می گوید نوازندگی حرام است ، حاج قربان دوتار را زمین می گذارد و بیست سال دست به آن نمی زند ، سال 1366 یک روحانی دیگر(که به گفته حاج قربان از آن یکی با سواد تر بوده) به او می گوید دوتار زدن تو مناجات است و حاج قربان این بار در سال 1367 فعالیت دوباره اش را به صورت جدی در تلویزیون در برنامه "اندیشه هنر" آغاز می کند ، از سال 69 تا 71 نوزانده ی برتر جشنواره ی فجر می شود و از آن به بعد در همان جشنواره تا دوازده دوره به عنوان داور شرکت می کند ، بعد از آن در سفرهایش به اروپا ، پدیده و ستاره ی فستیوال اوینیون فرانسه می شود و همچنین مقام برتر جشنواره ی لیون فرانسه را کسب می کند ، نشان فرهنگ درجه 2 را از دست رییس جمهور سابق می گیرد و ... همه ی اینها و خیلی چیزهای دیگر که شاید خیلی هایتان بهترش را شنیده باشید حاشیه ی زندگی حاج قربان را تشکیل می دهد و متن وجود این پیرمرد مومن و روستایی همان "بخشی" بودن است

حاج قربان سلیمانی و همسرش

حاج قربان در کنار همسرش

"بخشی" اصطلاحی ست که به گروهی از دوتار نوازان شمال خراسان می گفتند که علاوه بر دوتار نوازی هم شعر بسرایند هم صدای خوب داشته باشند و بتوانند به زیبایی بخوانند هم قصه های محلی باقی مانده از گذشته را بلد باشند هم بتوانند دوتار بسازند و هم در کنار همه ی اینها از پیراستگی و قابلیت روحی برخوردار باشند که لایق این لقب باشند ، چرا که بخشی نزد آنها به کسی گفته می شود که صاحب یک بخشایش و موهبت خاص الهی است ، مشابه این ویژگی ها را می توان در نوازندگان موسیقی مقامی دیگر نواحی کشور هم مشاهده کرد ، مثلا مرحوم سید خلیل عالی نژاد تنبور نواز کُرد ، به جز نوازندگی هم صدای گرمی داشت و می خواند هم شعر می سرود هم مقید به سلوک معنوی خاصی بود _البته جناب محمد رضا لطفی هم تا حدودی این قابلیت ها را دارد ، مثلا در آلبوم های "قافله سالار" و "رمز عشق" در کنار نوازندگی خوانندگ اثر را هم به عهده دارد(و انصافا هم خوب خوانده) یا شعر تصنیف "وطنم ایران" از آلبوم "وطنم ایران" به خوانندگی "محمد رضا معتمدی" زا هم خودش سروده(و انصافا هم چه بد سروده) و یا شاید بتوان لباس های شرقی و ریش و گیسوی بلند و اظهار نظرهای ضد غرب زدگیش را هم با آن سلوک معنوی و طهارت قلبی نوازندگان مقامی نسبت داد اما وقتی با دقت بنگریم می بینیم این ریش و گیسوی بلند بیشتر شبیه "فرانی و زویی" خواندن غربی ها و گیوه پوشیدن جوان های مزلف تهرانی ست ، چرا که ماهیت موسیقی "ردیف" ذاتا غرب زده است _. شمال خراسان به جز "بخشی" نوازندگان دیگری چوت عاشیق و لوطی هم داشته است که تقریبا هر دو گروه مخصوصا گروه دوم منقرض شده اند ، عاشیق(عاشق)ها نوازنده ی سازهایی چون کمانچه ، سورنا ، و دهل ، و قوشمه (رجوع کنید به :  قوشمه نوازی استاد علی آبچوری در قطعه 5 و 6 و ... آلبوم شب سکوت کویر ، که البته جناب شجریان سر آن آلبوم کلاهی بزرگی سر این عاشیق 78 ساله گذاشت : +)بودند و لوطی ها دایره . نکته ی دیگر اینکه نباید دوتار نوازان نواحی شرق خراسان یعنی تربت جام ، تایباد و خواف را با بخشی های شمال خراسان اشتباه کرد ، لقب آن ها اوسا(استاد) بوده است و بزرگانی چون استاد حسین سمندری (بعدا اینجا در موردش نوشتم) از این گروهند

در دهه ی اخیر بسیار می شود که اهالی موسیقی سنتی لب به شکوه می گشایند که "ای داد جوان ها سراغ پاپ می روند ، ای فریاد صدا و سیما مبلغ موسیقی پاپ است ، ای شکوه! ما خودمان موسیقی سنتی داریم" واین درحالیست که این موسیقی به اصطلاح سنتی خودش صد سال است آمده آن هم کاملا تحت تاثیر موسیقی غربی(توسط بزرگانی چون درویش خان و شاگردانش) و موسیقی اصیل و کهن ما همان موسیقی مقامی است که روز به روز بیشتر فراموش می شود

یکی از ویژگی های موسیقی مقامی (مخصوصا در شمال خراسان) وجود فریادهای خشن و پرخاشگر _و نا متعارف به گوش ما_ است که نشان دهنده ی روح یاغی و طغیانگر مردم آن هاست ، این ویژگی به طور خاص در نواحی مرزی و کوهستانی _ که زندگی همیشه همراه با جنگ و سختی بوده است _ وجود دارد . در آلبوم "قلندروار" ، علیرضا افتخاری هم تا حدودی از این فریادها و صداهای خشن استفاده کرده است و هم چنین محسن نامجو در بسیاری از کارهایش (هرچند که نامجو برعکس افتخاری بیشتر تحت تاثیر موسیقی های غربی مخصوصا راک بوده است)

 

ببخشید اگر یک کم پراکنده شد . یاحق

 

بعد نوشت : استاد حجت اسدیان(زبان شناس بزرگ معاصر) : موسیقی مقامی برخلاف موسیقی مدرن که انسان را در خود فرو می برد، انسان را از خود خارج و به عالم معنا می رساند.

 


پنجره اي به رباعي 16

 

شمشیر که از نیام گل کرد و شکفت
بر شاخه ی انتقام گل کرد و شکفت
خورشید که خواست پیشتر برخیزد
از فرق سر امام گل کرد و شکفت

 

 

مرحوم سید محمد عباسیه کهن _ کوه را با صدای من بگذار

 

 

 

 

ادامه نوشته